English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reddendum U موعد یا مهلت پرداخت اجاره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
date of payment U موعد پرداخت
date of maturity U موعد پرداخت
maturity U وعده یا موعد پرداخت
due U بدهی موعد پرداخت
date on which a bill falls due U موعد پرداخت برات یا سفته
fall due U فرارسیدن موعد پرداخت دین
period of grace U مهلت پرداخت
the bill has come to maturity U موعد پرداخت برات منقضی شده است
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
dead rent U اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chater party U اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
farm U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farms U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
Lease (rental) agreement. U اجاره نامه (قرار داد اجاره )
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
leases U اجاره نامه اجاره دادن
lease U اجاره نامه اجاره دادن
let U اجاره دادن اجاره رفتن
lets U اجاره دادن اجاره رفتن
letting U اجاره دادن اجاره رفتن
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
deadline U موعد
maturity U موعد
date of maturity U موعد
maturity date U موعد
deadlines U موعد
date U موعد
dates U موعد
leasing U اجاره کردن اجاره
rental U اجاره بها اجاره
overdue U موعد رسیده
overdue U گذشتن موعد
relevant time U موعد مقرر
premature U پیش از موعد
default U در موعد مقرر
defaulted U در موعد مقرر
to fall due U موعد رسیدن
defaulting U در موعد مقرر
due date U موعد مقرر
agreed time U موعد مقرر
defaults U در موعد مقرر
expired U گذشته از موعد
mature U به موعد چیزی رسیدن
overdue U از موعد گذشته منقضی
schedule date U موعد طبق برنامه
matures U به موعد چیزی رسیدن
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
premature labour U زاییمان پیش از موعد طبیعی
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
anticipation U سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
moratoriums U مهلت
respite U مهلت
usance U مهلت
leeway U مهلت
moratorium U مهلت
spaces U مهلت
space U مهلت
gracing U مهلت
time out U مهلت
graces U مهلت
period of grace U مهلت
d. of grace U مهلت
respite _ U مهلت
grace U مهلت
graced U مهلت
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
giving a respite U مهلت دادن
grace period U دوره مهلت
grant a period of grace U مهلت دادن
demurs U مهلت خواستن
days of grace U مهلت اضافی
days of grace U ایام مهلت
asking for a respite U مهلت خواستن
demur U مهلت خواستن
demurred U مهلت خواستن
vacation U مرخصی مهلت
vacations U مرخصی مهلت
demurring U مهلت خواستن
credit U وعده مهلت
credited U وعده مهلت
deadline U اخرین مهلت
moratoriums U مهلت قانونی
moratorium U مهلت قانونی
respite U مهلت دادن
deadlines U اخرین مهلت
term of maintenance U مهلت نگاهداری
break U طلوع مهلت
crediting U وعده مهلت
breaks U طلوع مهلت
what is the prompt U مهلت ان چقدراست
credits U وعده مهلت
moratory U مهلت دار
moratory U مهلت دهنده
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ask for days grace U دو روز مهلت خواستن
long dated U دارای مهلت زیاد
imparlance U مهلت برای اشتی
Wait a minute . U یک دقیقه مهلت بده
cessation U قطع کردن مهلت
He gave the inemy no respite . U به دشمن مهلت نداد
imparlance U مهلت برای مصالحه
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
have patience with me U بمن مهلت دهید
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
The deadline is coming closer. U مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
The prescribed time - limit expires tomorrow . U مهلت مقرر فردا منقضی می شود
To meet a deadline . U تا مهلت مقرر کاری را انجام دادن
To give somebody a few days grace . U بکسی چند روز مهلت دادن
Application may be filed by ... U مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
short shrift U مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
Her husband cant get a word in edgeways . U به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
contango U بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
limited divorce U طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
hired U در اجاره
hiring U اجاره
rent free U بی اجاره
rent-free U بی اجاره
lease U اجاره
let U اجاره
leases U اجاره
lets U اجاره
factor payments U اجاره
to hold by lease U در اجاره
letting U اجاره
locatio U اجاره
hires U اجاره
rent U اجاره
on lease U در اجاره
leasing U اجاره
hire U اجاره
tenanted by U در اجاره
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
rent U اجاره دادن
take on lease U اجاره کردن
let U اجاره دادن
let U اجاره دهی
tenantry U اجاره نشینی
farming U اجاره کاری
tenruial U تصرفی اجاره
rental U اجاره نامه
rent U اجاره بها
rent U اجاره کردن
tenency agreement U اجاره نامه
let U به اجاره رفتن
ground rent U اجاره عرصه
leasehold U اجاره داری
ground rents U اجاره عرصه
fee U اجاره کردن
leases U اجاره دادن
leases U اجاره کردن
tenure U اجاره داری
lease U اجاره کردن
estate at will U اجاره مشروط
economic rent U اجاره اقتصادی
quasi rent U شبه اجاره
cotenancy U اجاره اشتراکی
cotenancy U هم اجاره نشینی
put out on lease U اجاره دادن
charterer U اجاره کننده
chartered U اجاره کشتی
charters U اجاره کشتی
charter U اجاره کشتی
back rent U اجاره پس افتاده
renewal offf lease U تجدید اجاره
rentable U قابل اجاره
renter U اجاره دهنده
lessor U اجاره دهنده
subject of hire U مورد اجاره
pepper corn rent U اجاره فاهری
let out U اجاره دادن
pepper corn rent U اجاره اعتباری
crop rent U اجاره محصول
cotenant U هم اجاره نشین
locator U اجاره دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com