Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
missile
U
موشک باران کردن
missiles
U
موشک باران کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sprint
U
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints
U
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted
U
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
missilry
U
موشک شناسی مبحث ساختمان وپرتاب موشک
missilery
U
موشک شناسی مبحث ساختمان وپرتاب موشک
rainsquall
U
باد و باران باران شدید
rainstorm
U
باد و باران باران شدید
rainstorms
U
باد و باران باران شدید
sand blast
U
شن باران کردن
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
celestial guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
cannonade
U
گلوله باران کردن
slugs
U
گلوله باران کردن
shoot
U
تیر باران کردن
slug
U
گلوله باران کردن
slugged
U
گلوله باران کردن
shell off
U
گلوله باران کردن
shoots
U
تیر باران کردن
cut off velocity
U
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
subroc
U
موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
To stone someone .
U
کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
bombard
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
launch a missile
U
موشک پرتاب کردن
aborts
U
سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborting
U
سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborted
U
سقوط کردن موشک یا هواپیما
abort
U
سقوط کردن موشک یا هواپیما
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
skyrocket
U
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketed
U
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketing
U
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrockets
U
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
bombardments
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shelling
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rearming
U
تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
quails
U
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail
U
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
apogee
U
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
fine rain
U
باران
rain water
آب باران
rain proof
U
ضد باران
pluvial
U
باران زا
hydrometeor
U
باران
pluvine
U
باران زا
pluvian
U
باران زا
rainwater
U
اب باران
rainless
U
بی باران
rains
U
باران
drizzle
U
نم نم باران
drizzling
U
نم نم باران
rainy
U
پر باران
drizzled
U
نم نم باران
raining
U
باران
rained
U
باران
drizzles
U
نم نم باران
rain
U
باران
fall out
U
باران رادیواکتیو
sprinkle
U
پوش باران
rainmaking
U
ایجاد باران
rainproof
U
عایق باران
raintight
U
باران ناپذیر
raindrops
U
قطره باران
raindrop
U
قطره باران
rain gauge
U
باران سنج
bombardments
U
گلوله باران
bombardment
U
گلوله باران
rainstorms
U
طوفان باران
fine rain
U
باران ریز
rainstorm
U
طوفان باران
dotterel
U
مرغ باران
golden rain
آتش باران
drizzles
U
نرمه باران
showered
U
درشت باران
shower
U
درشت باران
drizzled
U
نرمه باران
mizzle
U
باران ریز
much rain
U
باران زیاد
much rain
U
باران بسیار
ombrology
U
مبحث باران
pluvimeter
U
باران سنج
ombrometer
U
باران سنج
showering
U
درشت باران
rain check
U
بلیط باران
showers
U
درشت باران
drizzling
U
نرمه باران
drizzle
U
نرمه باران
blood rain
U
باران سرخ
catchment
U
باران گیر
killdeer
U
مرغ باران
sprinkled
U
پوش باران
sprinkles
U
پوش باران
rain ga
U
باران سنج
hydrometer
U
باران سنج
rain cats and dogs
<idiom>
U
باران شدید
rain shower
باران شدید
rain laden
U
باران ساز
hyetometer
U
باران سنج
rainfall area
U
پهنه باران
rainfall gauge
U
باران سنج
udometer
U
باران سنج
rainfall index
U
نمایه باران
rainfall recorder
U
باران نگار
cyclonic rain
U
باران چرخهای
rain gage
U
باران سنج
pride of the morning
U
مه یا باران بامداد
orographic rain
U
باران کوهزاد
pash
U
باران شدید
petrel
U
مرغ باران
plenty of rain
U
باران فراوان
plenty of rain
U
باران کافی
pluvial dendation
U
باران ستردگی
pluviometer
U
باران سنج
pluviometry
U
باران سنجی
pluviosity
U
باران خیزی
rainmaker
U
باران ساز
sleet
U
برف و باران
storm water overflow
U
سرریز اب باران
sleeting
U
برف و باران
sleets
U
برف و باران
plover
U
مرغ باران
sleeted
U
برف و باران
acid rain
U
باران اسیدی
bombards
U
گلوله باران
plovers
U
مرغ باران
bombarded
U
گلوله باران
to send down rain
U
باران فرستادن
bombarding
U
گلوله باران
bombard
U
گلوله باران
rainstorm
U
باران بوام باتوفان
impluvium
U
حوض باران گیر
typhoon
U
توفان همراه با باران
typhoons
U
توفان همراه با باران
too much rain
باران بیش از اندازه
weather moulding
U
سنگی که اب باران راردمیکند
rainfall
U
ریزش باران بارنغگی
rainsquall
U
باران توام باتوفان
killdee
U
یکجور مرغ باران
weatherbeaten
U
باد و باران دیده
rainstorms
U
باران بوام باتوفان
pluviograph
U
باران سنج خودکار
It was raining hard.
U
باران سختی می با رید
pitter patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
storm sewer
U
لوله فاضلاب اب باران
isohyetal map
U
نقشه خطوط هم باران
monsoons
U
باد و باران موسمی
storm water retention tank
U
منبعهای نگهدارنده اب باران
isoheyt
U
خط شاخص نقاط هم باران
pitter-patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
It was raining fast.
U
باران تندی می آمد
Not all clouds bring rain.
<proverb>
U
هر ابرى باران نیاورد.
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
U
گرگ باران دیده .
intermittent rain
بارش متناوب باران
monsoon
U
باد و باران موسمی
nimbus
U
وندی به معنای باران زا
rainproof
U
مانع نفوذ باران
raindrop imprints
U
اثرهای چکه باران
stager
U
گرگ باران دیده
totalizer
U
باران سنج دخیرهای
nimbuses
U
وندی به معنای باران زا
standard rain gage
باران سنج معمولی
rain gauge station
U
ایستگاه باران سنجی
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
continuous rain
بارش باران دائمی
raindrop impressions
U
اثرهای چکه باران
rain prints
U
اثرهای چکه باران
drizzly day
U
روزی که باران سیرمی بارد
We were caught in the rain ( rainstorm) .
U
وسط باران گیر کردیم
dripstone
U
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
window panes
U
باران با صدا به پنجره می خورد
rainwash
U
شسته شده بوسیله باران
rainwash
U
شستشوی چیزی بوسیله باران
adjustable leaping weir
سر ریز آب باران با تیغه متحرک
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
antimissile missile
U
موشک ضد موشک
rocketing
U
موشک
ballistic missile
U
موشک
missiles
U
موشک
ballistic missiles
U
موشک
rocket
U
موشک
rockets
U
موشک
rocketed
U
موشک
missile
U
موشک
impluvium
U
[حوض باران گیر در روم باستان]
parkas
U
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
weatherworn
U
فرسوده در اثر باد و باران وهوا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com