English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
government enterprise U موسسات تولیدی دولتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pluralism U عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds U قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt U طلب دولتی بستانکاری دولتی
thrift institutions U موسسات پس انداز
public institutions U موسسات عمومی
private enterprises U موسسات خصوصی
public enterprises U موسسات عمومی
private institutions U موسسات خصوصی
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
nonprofit enterprises U موسسات غیر انتفاعی
business combination U ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
state aid U کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
output U تولیدی
productive U تولیدی
counterproductive U ضد تولیدی
outputs U تولیدی
progenitive U تولیدی
generative U تولیدی
regional agency U موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
corody U لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
productive capacity U فرفیت تولیدی
producer's goods U مواد تولیدی
manufactoring plant U کارخانه تولیدی
producer goods U کالاهای تولیدی
productive work U کار تولیدی
productive sector U بخش تولیدی
business goods U کالای تولیدی
investors U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investor U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
atomistic society U واحدهای کوچک تولیدی
representative firm U بنگاه تولیدی نمونه
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
generation data set U مجموعه دادههای تولیدی
producer price index U شاخص قیمت تولیدی
producer durable equipment U تجهیزات با دوام تولیدی
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
two input firm U بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
finished U کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
user cost of capital U هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
food and agricultural organization U از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
value added U اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
margin productivity U نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
margin cost U مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
place utility U استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
governmental U دولتی
states U دولتی
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
stated U دولتی
state- U دولتی
belonging to the state <adj.> U دولتی
state U دولتی
governmental <adj.> U دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> U دولتی
stating U دولتی
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
public domain U مالکیت دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
public domain U خالصه دولتی
political circles U دوایر دولتی
nationalized industries U صنایع دولتی
public monopoly U انحصار دولتی
etatism U سوسیالیزم دولتی
public ownership U خالصه دولتی
state bank U بانک دولتی
state enterprise U بنگاه دولتی
public institutions U نهادهای دولتی
state university U دانشگاه دولتی
state enterprise U مالکیت دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
public service U استخدام دولتی
quasi public U نیمه دولتی
state college U دانشکده دولتی
state ownership U مالکیت دولتی
government office U اداره دولتی
the funds U وام دولتی
state socialism U سوسیالیسم دولتی
state prison U زندان دولتی
public assistance U کمکهای دولتی
public domain U خالصه دولتی
public ship U ناو دولتی
public sector U بخش دولتی
government control U نظارت دولتی
stating U دولتی حالت
privates U غیر دولتی
civil servant U مستخدم دولتی
civil servants U مستخدم دولتی
debenture U حواله دولتی
public schools U مدارس دولتی
civil services U خدمات دولتی
private U غیر دولتی
government departments U دوایر دولتی
government officials U مامورین دولتی
public servants U مامورین دولتی
economic unit U موسسه دولتی و ...
state- U دولتی حالت
government sector U بخش دولتی
government regulation U مقررات دولتی
stated U دولتی حالت
government control U کنترل دولتی
government property U مال دولتی
state U دولتی حالت
government owned industries U صنایع دولتی
states U دولتی حالت
The corruption in government offices . U فساد دردستگاههای دولتی
quasi public company U شرکت نیمه دولتی
privatised U غیر دولتی کردن
privatizing U غیر دولتی کردن
privatizes U غیر دولتی کردن
privatized U غیر دولتی کردن
privatize U غیر دولتی کردن
privatization U غیر دولتی کردن
adhesion U الحاق دولتی به یک پیمان
privatises U غیر دولتی کردن
bureaucracy U مجموع گماشتگان دولتی
grant U کمک دولتی اعانه
granted U کمک دولتی اعانه
bureaucracies U مجموع گماشتگان دولتی
privatising U غیر دولتی کردن
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
arms U نشان دولتی نیرو
government securities U اوراق بهادار دولتی
state planning U برنامه ریزی دولتی
bill of oredit U اوراق قرضه دولتی
government bonds U اوراق قرضه دولتی
government broadcasting U پخش برنامههای دولتی
order in council U تصویب نامه دولتی
grants U کمک دولتی اعانه
lycee l U دبیرستان دولتی درفرانسه
fund holder U دارنده سهام قرضه دولتی
funded U تنخواه قرضه دولتی سهام
iranian state railways U راه اهن دولتی ایران
blue book U هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
dole U کمک هزینه دولتی به بیکاران
security U گرو سهام قرضه دولتی
fund U تنخواه قرضه دولتی سهام
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
public ship U کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
barratry U خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
floater U گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
emission U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
producer's goods U کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
bureaucrats U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
spoils system U سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
bureaucrat U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
transportation in kind U وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conduct U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
civil damage assessment U ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com