English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 250 (46 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to grumble about the weather U مورد هوا گله کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
padding U حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
popularised U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularize U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
call option U خیارمشتری در مورد کم کردن ثمن
declaratory statute U هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
to beg the question U نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
hold court <idiom> U همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
sadden U [مواد افزودنی به پاتیل رنگ جهت تیره کردن رنگ مورد نظر]
to gather information [about; on] U جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
to weigh in [on something] U اظهار نظر کردن [در مورد چیزی]
to make observations [about] [on] U تامل کردن [در مورد] [به]
Other Matches
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
instances U مورد
out of place U بی مورد
inapposite U بی مورد
instance U مورد
unseasonably U بی مورد
unseasonable U بی مورد
objects U مورد
object U مورد
occasions U مورد
occasioning U مورد
occasioned U مورد
occasion U مورد
objected U مورد
open to question <adj.> U مورد شک
objecting U مورد
direct objects U مورد
indirect objects U مورد
inopportune U بی مورد
case U مورد
cases U مورد
oportuneness U مورد
occurence U مورد
hold up <idiom> U مورد هدف
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
usage U مورد مصرف
case analysis U تحلیل مورد
exploitation [utilization] U مورد مصرف
using U مورد مصرف
utilization U مورد مصرف
in dispute U مورد بحث
in no instance U در هیچ مورد
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
under disccussion U مورد بحث
utilisation [British] U مورد مصرف
received U مورد قبول
dubitable U مورد شک مشکوک
to make observations [about] [on] U اندیشیدن [در مورد] [به]
case U مورد غلاف
myrtaceae U تیره مورد
myrtle U مورد سبز
case U دعوی مورد
to make observations [about] [on] U نگریختن [در مورد] [به]
taken U مورد قبول
undue U بی جهت بی مورد
instances U لحظه مورد
instance U لحظه مورد
laughing stock U مورد تمسخر
liable to prosecution U مورد تعقیب
undue U ناروا بی مورد
noted U مورد ملاحظه
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
mytaceous U از تیره مورد
savoury U مورد پسند
opportuneness U مورد مناسب
collector's item U مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
dubious U مورد شک مشکوک
fishy U مورد تردید
myrtle berry U مورد دانه
requirement U مورد نیاز
In this case ( instance) . U دراین مورد
entitlement U مورد استحقاق
entitlement U مورد سزیدگی
cases U مورد غلاف
taken U مورد تحسین
objcetionable U مورد ایراد
cases U دعوی مورد
object of transaction U مورد معامله
entitlements U مورد سزیدگی
entitlements U مورد استحقاق
beloved U مورد علاقه
special case U مورد ویژه
usages U مورد استفاده
usage U مورد استفاده
savory U مورد پسند
schreber case U مورد شربر
confutation U مورد تکذیب
sightly U مورد نظر
subject of hire U مورد اجاره
expectative U مورد انتظار
case study U مورد پژوهی
case studies U مورد پژوهی
utilized U مورد استفاده
involved U مورد بحث
approve U توافق در مورد چیزی
object point U سمت مورد توجه
objective point U سمت مورد توجه
pledged U مال مورد وثیقه
substrate U جزء مورد عمل
pledges U مال مورد وثیقه
target audience U افراد مورد نظر
contested area U منطقه مورد نزاع
pledging U مال مورد وثیقه
target price U قیمت مورد نظر
scrutinized U مورد مداقه قراردادن
impugns U مورد اعتراض قراردادن
it is of frequent U خیلی مورد دارد
scrutinizes U مورد مداقه قراردادن
scrutinizing U مورد مداقه قراردادن
special case U مورد خاص یااستثنایی
out port U ساحلی مورد استفاده سر پل
admire U مورد شگفت قراردادن
admired U مورد شگفت قراردادن
esteemed U فرد مورد احترام
flavoursome U مورد پسند [غذا]
oppugn U مورد بحث قراردادن
impugned U مورد اعتراض قراردادن
pledge U مال مورد وثیقه
impugning U مورد اعتراض قراردادن
to put to use U مورد استفاده قراردادن
target profit U سود مورد نظر
neurasthenia U سر درد و حساسیت بی مورد
floor space occupied U فضای مورد نیاز
admires U مورد شگفت قراردادن
shares U باس مورد استفاده
trusty U موتمن مورد اطمینان
expected value U ارزش مورد انتظار
man of confidence U شخص مورد اعتماد
man power U تعداداشخاص مورد استفاده
expected price U قیمت مورد انتظار
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
approving U توافق در مورد چیزی
shared U باس مورد استفاده
sub judice U مورد مطالعه دادگاه
lime requirement U اهک مورد نیاز
give evidence of U گواهی دادن در مورد
test town U شهر مورد ازمایش
the matter in hand U موضوع مورد بحث
approves U توافق در مورد چیزی
to admit of d U مورد بحث بودن
to be in d U مورد ریشخندو استهزابودن
impugn U مورد اعتراض قراردادن
desired effects U اثرات مورد نظر
make for U مورد حمله قراردادن
share U باس مورد استفاده
matter in hand U موضوع مورد بحث
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
criticises U مورد انتقاد قراردادن
foolhardy U دارای تهور بی مورد
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
sales expectations U فروش مورد انتظار
unregarded U مورد توجه قرارنگرفته
criticising U مورد انتقاد قراردادن
criticize U مورد انتقاد قراردادن
statement on the debate U بیانیه در مورد بحث
inappositely U بطور بیجایا بی مورد
shebang U امر مورد علاقه
criticized U مورد انتقاد قراردادن
capital employed U سرمایه مورد استفاده
intended saving U پس انداز مورد انتظار
criticised U مورد انتقاد قراردادن
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
anticipated price U قیمت مورد انتظار
expectation value U مقدار مورد توقع
referential U مورد مراجعه ارجاعی
referent U مورد مراجعه ارجاعی
anticipated profit U سود مورد انتظار
agreement area U سطح مورد قرارداد
article of roup U اموال مورد حراج
as the case may be U تاچه مورد باشد
availabe time U زمان مورد قبول
hereon U در این مورد در اینجا
receptee U افراد مورد پذیرش
conventional U مورد قبول عامه
analyte U ماده مورد تجزیه
he won a high praise U مورد ستایش بسیارواقع شد
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
beatten zone U منطقه مورد اصابت
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
draw fire <idiom> U مورد هدف بودن
draw fire <idiom> U مورد انتقاد قرارگرفتن
criticizing U مورد انتقاد قراردادن
to decide [on] U تصمیم گرفتن [در مورد]
polestar U هادی مورد توجه
scrutinised U مورد مداقه قراردادن
scrutinises U مورد مداقه قراردادن
favouritism U افراد مورد توجه
policy options U انتخابهای مورد نظر
persona grata U شخص مورد قبول
criticizes U مورد انتقاد قراردادن
scrutinising U مورد مداقه قراردادن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. U بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
To take into consideration. To consider. U مورد توجه قراردادن
call on to the carpet <idiom> U مورد مواخذه قرارگرفتن
scrutinize U مورد مداقه قراردادن
test cases U شخص یاچیز مورد ازمایش
utilises U مورد استفاده قرار دادن
to weigh in [on something] U تذکر دادن [در مورد چیزی]
invade U مورد تجاوز قرار دادن
test case U شخص یاچیز مورد ازمایش
rule [on something] U حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
rule [on something] U دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
impugn U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com