Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
turns
U
استعداد
talent
U
استعداد
talents
U
استعداد
endowment
U
استعداد
susceptibility
U
استعداد
endowments
U
استعداد
potentiality
U
استعداد
brilliance
U
استعداد
verve
U
استعداد
aptitude
U
استعداد
turn
U
استعداد
talented
U
استعداد
ingenuity
U
استعداد
capability
U
استعداد
unintelligent
U
بی استعداد
genius
U
استعداد
geniuses
U
استعداد
potentialities
U
استعداد
capacities
U
استعداد
aptitudes
U
استعداد
parted
U
با استعداد
gifted
U
با استعداد
capacity
U
استعداد
property
U
استعداد
amplitude
U
استعداد
simpleminded
U
کم استعداد
liability to disease
U
استعداد
ungifted
U
بی استعداد
gormless
U
کم استعداد
predispostion
U
استعداد
inapt
U
بی استعداد
talentless
U
بی استعداد
susceptivity
U
استعداد
cabiler
U
استعداد
aptness
U
استعداد
clever
U
باهوش با استعداد
occupational aptitude
U
استعداد شغلی
capacities
U
استعداد مقام
art
U
استعداد استادی
war strenght
U
استعداد جنگی
cleverer
U
باهوش با استعداد
liability
U
بدهکاری استعداد
child prodigy
U
بچهبا استعداد
liabilities
U
بدهکاری استعداد
strengths
U
استعداد رزمی
strength
U
استعداد رزمی
capability
U
استعداد پیشرفت
arts
U
استعداد استادی
indispositions
U
عدم استعداد
sconce
U
جمجمه استعداد
imitativeness
U
استعداد تقلید
frost susceptibility
U
استعداد یخزدگی
end strength
U
استعداد نهایی
division slice
U
استعداد لشگری
cleverness
U
هوشیاری استعداد
indisposition
U
عدم استعداد
command strength
U
استعداد یکان
caliber
U
گنجایش استعداد
reproductivity
U
استعداد تولید
artistic aptitude
U
استعداد هنری
academic aptitude
U
استعداد تحصیلی
flair
U
استعداد خصیصه
artistry
U
استعداد هنرپیشگی
aptitude tests
U
ازمون استعداد
risible faculty
U
استعداد خنده
resistibility
U
استعداد مقاومت
reproductivity
U
استعداد هم اوری
capacities
U
گنجایش استعداد
capacity
U
استعداد مقام
palooka
U
بوکسور بی استعداد
capacity
U
گنجایش استعداد
mechanical aptitude
U
استعداد فنی
authorized strength
U
استعداد مجاز
indisposedness
U
عدم استعداد
aptitude test
U
ازمون استعداد
scholastic aptitude
U
استعداد تحصیلی
cleverest
U
باهوش با استعداد
shift
U
نوبتی استعداد
tendency
U
توجه استعداد
tendencies
U
توجه استعداد
shifted
U
نوبتی استعداد
capable
U
با استعداد صلاحیتدار
shifts
U
نوبتی استعداد
fabllibility
U
استعداد خطا کردن
potentially
U
با داشتن استعداد نهانی
manpower cieling
U
سطح استعداد پرسنل
level of strength
U
میزان استعداد رزمی
scholastic aptitude test
U
ازمون استعداد تحصیلی
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
differential aptitude tests
U
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
level of strength
U
سطح استعداد رزمی
able
با استعداد صلاحیت دار
versatile
U
دارای استعداد و ذوق
gifted
U
موید شخص با استعداد
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
talent for musics
U
استعداد یا ذوق موسیقی
gift
U
استعداد پیشکش کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
gifts
U
استعداد پیشکش کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
natural
U
مسلم استعداد ذاتی
naturals
U
مسلم استعداد ذاتی
accountable strength
استعداد قابل توجه
habiliment
U
جامه استعداد فکری
physical aptitude test
U
ازمون استعداد جسمانی
the talnet of the country
U
مردم با استعداد کشور
potentialize
U
دارای استعداد کردن
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
knack
U
صدای شلاق استعداد
vocational aptitude test
U
ازمون استعداد شغلی
allotropy
U
استعداد تغییر و تبدیل
faculty
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potentialities
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
means end capacity
U
استعداد درک وسیله- هدف
rhymester
U
شاعربی استعداد وکم مایه
Iranians have a gift of tongues.
U
ایرانیها استعداد زبان دارند
potential
U
دارای استعداد نهانی پتانسیل
self rating
U
تعیین میزان استعداد خود
edacity
U
استعداد خوردن شکم پرستی
battle bill
U
فهرست استعداد رزمی ناو
potentiality
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
peace time complement
U
استعداد مجاز زمان صلح
strength
U
قدرت رزمی استعداد نفری
personnel ceiling
U
سقف استعداد مجاز پرسنلی
strengths
U
قدرت رزمی استعداد نفری
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment
U
جدول استعداد مجاز زمان صلح
minnesota clerical aptitude test
U
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb
U
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
rimester
U
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
one's light s
U
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
manning level
U
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
horsewomen
U
سوار
trooper
U
سوار
boarded
U
سوار
pieces
U
سوار
piece
U
سوار
in the saddle
U
سوار
board
U
سوار
troopers
U
سوار
horseback
U
سوار
outside ofa horse
U
سوار
horsewoman
U
سوار
cavalier
U
سرباز سوار
assemble
U
سوار کردن
assembled
U
سوار کردن
biker
U
دوچرخه سوار
biker
U
موتورسیکلت سوار
bicyclist
U
دوچرخه سوار
equitant
U
سوار بر اسب
horsewomen
U
سوار اسب
modulation
U
سوار سازی
equestrienne
U
زن اسب سوار
cavalier
U
اسب سوار
rider
U
سوار کار
riders
U
سوار کار
skim boarder
U
موج سوار
vedette
U
قراول سوار
chevalier
U
سوار دلاور
armored cavalry
U
سوار زرهی
upped
U
سوار براسب سر پا
up
U
سوار براسب سر پا
cantered
U
سوار اسب
cantering
U
سوار اسب
modulate
U
سوار کردن
boaters
U
زورق سوار
boot and saddle
U
سوار شوید
tobogganist
U
سورتمه سوار
canter
U
سوار اسب
washine
U
موج سوار زن
canters
U
سوار اسب
surfer
U
موج سوار
upping
U
سوار براسب سر پا
horsewoman
U
سوار اسب
cavalry
U
سوار زرهی
enchase
U
سوار کردن
board surfer
U
موج سوار
tobogganer
U
سورتمه سوار
acheval
U
سوار بر اسب
jockeys
U
چابک سوار
fabricates
U
سوار کردن
fabricating
U
سوار کردن
equestrian
U
اسب سوار
mounted
U
سوار شده
rides
U
سوار شدن
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...