English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bodysurfer U موج سوار بدون تخته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
pull-out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull-outs U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
hang five U سوار تخته موج شدن با وزن بدن در جلو
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
body surf U موج سواری بدون تخته
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
cheat U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheated U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheats U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
multi board computer U کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
stopboard U تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
planking U تخته پوشی تخته بندی
plywood U تخته لایی تخته چند لا
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board U 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
cavalry man U سوار در سوار نظام
plank U تخته تخته کردن
NIC U تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
in the saddle U سوار
outside ofa horse U سوار
trooper U سوار
troopers U سوار
horsewoman U سوار
horseback U سوار
horsewomen U سوار
piece U سوار
pieces U سوار
board U سوار
boarded U سوار
reinsman U اسب سوار
jockeys U چابک سوار
horsemen U اسب سوار
jockey U چابک سوار
upping U سوار براسب سر پا
tobogganer U سورتمه سوار
horse man U اسب سوار
mount U سوار شدن بر
horse breaker U چابک سوار
mounts U سوار شدن بر
tobogganist U سورتمه سوار
mounts U سوار کردن
upped U سوار براسب سر پا
get on U سوار شدن
get in U سوار شدن
mount U سوار کردن
vedette U قراول سوار
on board a ship U سوار کشتی
canter U سوار اسب
cantered U سوار اسب
boaters U زورق سوار
cantering U سوار اسب
canters U سوار اسب
horsewomen U سوار اسب
assembles U سوار کردن
on shipboard U سوار کشتی
on stilts U سوار چوب پا
take up U سوار کردن
washine U موج سوار زن
up U سوار براسب سر پا
assemble U سوار کردن
assembled U سوار کردن
horsewoman U سوار اسب
fabricated U سوار کردن
biker U دوچرخه سوار
biker U موتورسیکلت سوار
board surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
rigs U سوار کردن
surfer U موج سوار
modulation U سوار سازی
boot and saddle U سوار شوید
modulate U سوار کردن
chevalier U سوار دلاور
modulates U سوار کردن
bicyclist U دوچرخه سوار
acheval U سوار بر اسب
fabricate U سوار کردن
cavalry U سوار زرهی
fabricates U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
riders U سوار کار
Mt U سوار شدن
rider U سوار کار
cavalier U سرباز سوار
cavalier U اسب سوار
horseman U اسب سوار
rig U سوار کردن
rigged U سوار کردن
modulating U سوار کردن
mounted U سوار شده
rides U سوار شدن
equitant U سوار بر اسب
cyclist U دوچرخه سوار
armored cavalry U سوار زرهی
motorists U ماشین سوار
motorist U ماشین سوار
horseback U سوار براسب
equestrian U چابک سوار
equestrian U اسب سوار
equestrienne U زن اسب سوار
cyclists U دوچرخه سوار
Mts U سوار شدن
ride U سوار شدن
horseman U سوار کار
enchase U سوار کردن
staging area U منطقه سوار شدن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
ridable U رام و سوار شدنی
reinsman U سوار کار ماهر
surfboat U قایق موج سوار
set U سوار کردن جاانداختن
installs U سوار کردن جادادن
install U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
sets U سوار کردن جاانداختن
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
to take ship U در کشتی سوار کردن
setting up U سوار کردن جاانداختن
embarks U درکشتی سوار کردن
cuirassier U سوار زره پوش
mountie U پلیس سوار کانادا
light piece U سوار سبک شطرنج
jockey club U باشگاه سوار کاران
mounting U سوار کردن وسایل
enplane U سوار هواپیما شدن
imbark U در کشتی سوار کردن
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
horse U سواراسبی سوار شوید
jockey U اسب سوار حرفهای
entrain U سوار کردن کشیدن
jockeys U اسب سوار حرفهای
cavalry unit U یکان سوار نظام
pick up U سوار کردن مسافر
assembles U سوار کردن قطعات
embarking U درکشتی سوار کردن
assemble U سوار کردن قطعات
embarked U درکشتی سوار کردن
embark U درکشتی سوار کردن
rodeo U نمایش سوار کاری
rodeo U سوار کاری کردن
assembled U سوار کردن قطعات
rodeos U نمایش سوار کاری
rodeos U سوار کاری کردن
dragon U گردان سوار اسبی
dragons U گردان سوار اسبی
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
flatlander U موج سوار کم استعداد
modulate U سوار کردن موج
To mout a horse . U سوار اسب شدن
to hitch U مجانی سوار شدن
to go backpacking U مجانی سوار شدن
To get on board. U سوار کشتی شدن
take on U مسافر سوار کردن
modulating U سوار کردن موج
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
modulates U سوار کردن موج
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
unmounted U سوار نشده پیاده
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com