Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
living organisms
U
موجودات زنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
biogenetic
U
مربوط بمنشاء پیدایش موجودات زنده
biogenic
U
محصول فعالیت موجودات زنده
biologism
U
اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
biosynthesis
U
تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
deme
U
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
live box
U
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
pharmacodynamics
U
مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
Other Matches
karyosystematice
U
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
vivisectional
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
beings
U
موجودات
ontology
U
علم موجودات
aerobic organisms
U
موجودات هوازی
symbiotic
U
موجودات همزی
vivisect
U
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
life
U
موجودات حبس ابد
pneumatology
U
مبحث موجودات روحانی
The prehistoric creatures .
U
موجودات ماقبل تاریخ
lives
U
موجودات حبس ابد
benthos
U
موجودات دریایی ابزی
organology
U
مبحث ساختمان موجودات الی
karyotype
U
مجموعه خصوصیات کروموزمی موجودات
allometry
U
اندازه گیری رشد موجودات
cultivar
U
موجودات ذره بینی خاکهای زراعتی
autecology
U
مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
spermatium
U
نطفه یایاخته نر غیر متحرک موجودات پست
plankter
U
موجودات ریز و شناور ازادبر سطح دریا
anthropopathism
U
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
ecology
U
علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
limnology
U
بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
biosystematic
U
مربوط به رده بندی موجودات از روی ساختمان یاختههای انان
oecology
U
علم عادات طرز زندگی موجودات الی و نسبت انهابامحیط
anthropocentric
U
معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
biocenology
U
رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
genetics
U
واختلاف موجودات و مکانیسم انان در اثر توارث بحث میکند نسل شناسی
antibiotics
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
ontogeny
U
رشد شناسی تاریخچه رشد و رویش موجودات
animates
U
زنده
biogen
U
زنده زا
liveliest
U
زنده
above ground
U
زنده
lively
U
زنده
living
U
زنده
livelier
U
زنده
animate
U
زنده
biotic
U
زنده
cheerful
<adj.>
U
زنده دل
cheerful
<adj.>
U
دل زنده
genial
<adj.>
U
دل زنده
vivific
U
زنده
coiner
U
زنده
alacritous
U
زنده
full of life
U
سر زنده
life full
U
سر زنده
lighthearted
U
زنده دل
live bearing
U
زنده زا
viviparous
U
زنده زا
skylarker
U
زنده دل
lively
<adj.>
U
دل زنده
vivid
U
زنده
lived
U
:زنده
freshest
U
زنده
quick
U
زنده
quicker
U
زنده
quickest
U
زنده
live
U
زنده
live
U
:زنده
dapper
U
زنده دل
fresh-
U
زنده
plaster of Paris
U
گچ زنده
dashing
U
زنده دل
fresh
U
زنده
lived
U
زنده
alive
U
زنده
resurrecting
U
زنده کردن
resuscitate
U
زنده کردن
vigilance
U
شب زنده داری
live wires
U
سیم زنده
live wire
U
سیم زنده
wight
U
موجود زنده
wanener
U
شب زنده دار
live load
U
بار زنده
resuscitated
U
زنده کردن
resurrected
U
زنده کردن
gamesome
U
زنده روح
ground ball
U
توپ زنده
live ball
U
توپ زنده
he suffered at the stake
U
زنده سوخته شد
he suffered at the stake
U
او را زنده سوزاندند
in vivo
U
بافت زنده
inter vivos
U
در میان زنده ها
resuscitating
U
زنده کردن
resurrect
U
زنده کردن
irresuscitable
U
زنده نشدنی
resuscitates
U
زنده کردن
live steam
U
بخار زنده
survivors
U
زنده ماندگان
playable
U
توپ زنده
spirituelle
U
بشاش سر زنده
spiritous
U
فعال زنده
reviviscence
U
زنده سازی
protoplast
U
واحدجرم زنده
quick clay
U
بتن زنده
quick ening
U
زنده کننده
quick lime
U
اهک زنده
resusctate
U
زنده کردن
restoration to life
U
زنده سازی
restore to life
U
زنده کردن
resurge
U
زنده شدن
to restor to life
U
زنده کردن
pernoctation
U
شب زنده داری
liveliness
U
زنده دلی
living environment
U
محیط زنده
wakeful
U
شب زنده دار
living polymer
U
بسپار زنده
living soil
U
خاک زنده
long little
U
زنده باد
long live
U
زنده باد
viviparity
U
زنده زایی
vivify
U
زنده کردن
protoplasm
U
جرم زنده
vive int
U
زنده باد!
to see the sun
U
زنده بودن
to restorative to life
U
زنده کردن
resuscitator
U
زنده کننده
to recover to life
U
زنده کردن
wakefulness
U
شب زنده داری
activities
U
زنده دلی
activity
U
زنده دلی
survivor
U
شخص زنده
quickens
U
زنده شدن
quickens
U
زنده کردن
quickened
U
زنده شدن
quickened
U
زنده کردن
quicken
U
زنده شدن
quicken
U
زنده کردن
night waking
U
شب زنده داری
anabiosis
U
زنده سازی
revives
U
زنده شدن
revived
U
زنده شدن
survived
<past-p.>
U
زنده ماندن
vivas
U
زنده باد
vigil
U
شب زنده داری
vigils
U
شب زنده داری
wake
U
شب زنده داری
waked
U
شب زنده داری
wakes
U
شب زنده داری
quicklime
U
اهک زنده
good
U
توپ زنده
verve
U
زنده دلی
viva
U
زنده باد
viable
U
زنده ماندنی
revive
U
زنده شدن
to call back to life
U
زنده کردن
biogenic
U
زنده زایی
biophage
U
زنده خوار
live
U
زنده کردن
biomass
U
توده زنده
lived
U
زنده کردن
biopsy
U
زنده بینی
lived
U
زنده بودن
survived
U
زنده ماندن
survive
U
زنده ماندن
survives
U
زنده ماندن
macroconsumer
U
زنده خوار
to bring to life
U
زنده کردن
liven
U
زنده شدن
lucubration
U
شب زنده داری
resurrects
U
زنده کردن
call back to life
U
زنده کردن
live
U
زنده بودن
bioderm
U
لایه زنده
surviving
U
زنده ماندن
calcined lime
U
اهک زنده
to bury alive
U
زنده بگورکردن یاگذاشتن
night owl
U
ادم شب زنده دار
revenant
U
ادم زنده شده
night owls
U
ادم شب زنده دار
outlive
U
بیشتر زنده بودن از
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ?
U
مگر زنده است ؟
outlives
U
بیشتر زنده بودن از
outlived
U
بیشتر زنده بودن از
outliving
U
بیشتر زنده بودن از
being
U
موجود زنده شخصیت
viviparous
U
جانور زنده زا ولود
within living memory
U
تا انجا که مردمان زنده
up with peacel
U
زنده باد صلح
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
To bury blive.
U
زنده بگور کردن
She wI'll survive . She wI'll pull through.
U
زنده خواهد ماند
to have a wanton imagination
U
تخیلی زنده داشتن
we are still above ground
U
هنوز زنده ایم
necrosis
U
مردن نسوج زنده
revitalizing
U
باز زنده ساختن
revitalising
U
باز زنده ساختن
revitalizes
U
باز زنده ساختن
revitalises
U
باز زنده ساختن
biogenic
U
موجد موجود زنده
combat survival
U
زنده ماندن در رزم
biomass pyramid
U
هرم توده زنده
lump lime
U
کلوخ اهک زنده
organisms
U
ترکیب موجود زنده
revitalized
U
باز زنده ساختن
live on
U
بازهم زنده بودن
live load reduction
U
کاستن از بار زنده
live down
U
باخاطرات زنده ماندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com