Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tidal waves
U
موجهای پس از زمین لرزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
earthquakes
U
زمین لرزه
earthquake
U
زمین لرزه
world shaking
U
زمین لرزه
seismism
U
پدیدههای زمین لرزه
seismic
U
وابسته به زمین لرزه مرتعش
the victims of the earthquake
U
اسیب دیگان از زمین لرزه
microseism
U
زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
epicentre
U
نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres
U
نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
deep water waves
U
موجهای زیرابی
airwaves
U
موجهای هوایی
metric waves
U
موجهای متری
assault waves
U
موجهای هجوم
groundwave
U
موجهای رادیویی زمینی
damping factor
U
نسبت دامنه هر موج به موجهای بعدی
blocking
U
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
gun
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
diamonds
U
شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
photovoltaic cell
U
مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
material dispersion
U
پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
jarred
U
لرزه
vibrators
U
لرزه گر
jar
U
لرزه
jars
U
لرزه
shivering
U
لرزه
oscillation
U
لرزه
vibrator
U
لرزه گر
quaked
U
لرزه
quake
U
لرزه
quakes
U
لرزه
thrill
U
لرزه
quaking
U
لرزه
shivery
U
لرزه
thrills
U
لرزه
tremors
U
لرزه
oscillations
U
لرزه
tremor
U
لرزه
shivered
U
لرزه
shiver
U
لرزه
aftershock
U
پس لرزه
fremitus
U
لرزه
tremour
U
لرزه
seismograph
U
لرزه نگار
vibratory testing machine
U
لرزه سنج
seismographs
U
لرزه نگار
vibratility
U
لرزه نوسان
tremble
U
لرز لرزه
seismology
U
لرزه شناسی
seismogram
U
لرزه نگاشت
multivibrator
U
لرزه گر مرکب
vibrationless
U
بدون لرزه
vibrational
U
لرزه نوسان
vibration
U
لرزه نوسان
synchronous vibrator
U
لرزه گر همزمان
trembled
U
لرز لرزه
trembles
U
لرز لرزه
pig board
U
تخته کوچک برای موجهای کوچک
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
isoseismic line
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که زورزمین لرزه درانهایکسان است نشان میدهد
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
huygen's principle
U
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
soils
U
زمین
grazed
U
زمین
soil
U
زمین
floor
U
کف زمین
cinder track
U
زمین دو
floors
U
کف زمین
grass roots
U
کف زمین
grazes
U
زمین
norland
U
زمین
graze
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
soiling
U
زمین
land n
U
زمین
lackland
U
بی زمین
cinder tracks
U
زمین دو
earths
U
زمین
ground
U
زمین
ground
U
کف زمین
acres
U
زمین
terrain
U
زمین
acre
U
زمین
aerospace
U
جو زمین
this earthly round
U
زمین
ground
U
: زمین
floor
U
کف زمین
field
U
زمین
fielded
U
زمین
fields
U
زمین
domain
U
زمین
domains
U
زمین
rooter
U
زمین کن
earthing
U
زمین
geodetically
U
زمین
tellus
U
زمین
floored
U
کف زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
globe
U
زمین
real estate
U
زمین
land
U
زمین
ground line
U
خط زمین
ground surface
U
کف زمین
globes
U
زمین
earth
U
زمین
salle d'armes
U
زمین شمشیربازی
neutral earth
U
زمین خنثی
rolling country
U
زمین پوشیده
rootle
U
زمین راباپوزکندن
shells
U
قشر زمین
laird
U
صاحب زمین
public domain
U
زمین خالصه
punner
U
زمین سفت کن
grounding
U
ایجاد زمین
grounding
U
زمین کردن
punner
U
زمین کوب
borderland
U
زمین سرحدی
ground level
U
تراز زمین
ground level
U
سطح زمین
west
U
مغرب زمین
rammer
U
زمین کوب
rear court
U
انتهای زمین
borderlands
U
زمین سرحدی
speculation
U
زمین خواری
shelling
U
قشر زمین
territories
U
زمین ملک
ended
U
زمین حریف
mool
U
زمین خشک
mixed graze
U
توام زمین
savanna
U
زمین هموار
bogs
U
زمین باطلاقی
geology
U
زمین شناسی
territory
U
زمین ملک
ends
U
زمین حریف
shell
U
قشر زمین
sandy soil
U
زمین ماسهای
natural ground
U
زمین طبیعی
saturated ground
U
زمین سیراب
routes
U
به زمین نشاندن
lairds
U
صاحب زمین
end
U
زمین حریف
bog
U
زمین باطلاقی
route
U
به زمین نشاندن
mid court
U
وسط زمین
parterre
U
در طول زمین
floors
U
محدوده زمین
original ground
U
زمین بکر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com