Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
endorsement
U
موافقت تایید
endorsements
U
موافقت تایید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acknowledgement
U
تایید
confirmation
U
تایید
allegation
U
تایید
acknowledgments
U
تایید
acknowledgements
U
تایید
corroboration
U
تایید
verification
U
تایید
approval
U
تایید
graced
U
تایید
graces
U
تایید
grace
U
تایید
allegations
U
تایید
gracing
U
تایید
certification
U
تایید
ratified
U
تایید کردن
untested
<adj.>
U
تایید نشده
ratifying
U
تایید کردن
unverified
<adj.>
U
تایید نشده
ratifies
U
تایید کردن
ratify
U
تایید کردن
social approval
U
تایید اجتماعی
approved
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
uninspected
<adj.>
U
تایید نشده
corrobrant
U
تایید کننده
approvingly
U
تایید شده
approved
U
به تایید رسیده
approved
U
تایید شده
validity
U
تایید تصدیق
corroborator
U
تایید کننده
supporting
U
تایید کردن
approvingly
U
به تایید رسیده
vertify
U
تایید کردن
corroborant
U
تایید کننده
confirmor
U
تایید کننده
confirmer
U
تایید کننده
confirmative
U
تایید کننده
insusceptible
U
تایید ناپذیر
price support
U
تایید قیمت
seconder
U
تایید کننده
acknowledgement of order
تایید سفارش
emphasize
U
تایید کردن
emphasising
U
تایید کردن
emphasises
U
تایید کردن
emphasised
U
تایید کردن
unaudited
<adj.>
U
تایید نشده
unchecked
<adj.>
U
تایید نشده
unevaluated
<adj.>
U
تایید نشده
emphasized
U
تایید کردن
emphasizes
U
تایید کردن
approving
U
تایید کردن
approves
U
تایید کردن
approve
U
تایید کردن
emphasizing
U
تایید کردن
unexamined
<adj.>
U
تایید نشده
confirmed
U
تایید شده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
acknowledge
U
تایید کردن
acknowledging
U
تایید کردن
acknowledges
U
تایید کردن
graced
U
تایید کردن
corroborates
U
تایید کردن
confirms
U
تایید کردن
confirm
U
تایید کردن
corroborating
U
تایید کردن
support
U
تقویت تایید
corroborated
U
تایید کردن
grace
U
تایید کردن
gracing
U
تایید کردن
certifiable
U
قابل تایید
corroborate
U
تایید کردن
support
U
تایید کردن
graces
U
تایید کردن
entente
U
موافقت
agreement
U
موافقت
agreements
U
موافقت
agreeability
U
موافقت
ententes
U
موافقت
congruity
U
موافقت
approbation
U
موافقت
consented
U
موافقت
assentation
U
موافقت
consenting
U
موافقت
congeniality
U
موافقت
agreeableness
U
موافقت
consent
U
موافقت
settle for
<idiom>
U
موافقت با
consents
U
موافقت
acquiescence
U
موافقت
consentaneity
U
موافقت
keeping
U
موافقت
accompt
U
موافقت
ententes cordiales
U
موافقت
approval
U
موافقت
accord
U
موافقت
accorded
U
موافقت
unions
U
موافقت
union
U
موافقت
accords
U
موافقت
sympathies
U
موافقت
sympathy
U
موافقت
understandings
U
موافقت
understanding
U
موافقت
adhesion
U
موافقت
concurrence
U
موافقت
accommodating
U
موافقت
accordance
U
موافقت
self sustained
U
تایید شده نفس
approved circuit
U
مدار تایید شده
security clearance
U
تایید صلاحیت کردن
support
U
تایید کردن نگهداری
confirmed location
U
موضع تایید شده
confirmable
U
قابل تایید وتصدیق
confirmation
U
تایید ازاطلاعات رسیده
approved bank
U
بانک تایید شده
quality control approval
U
تایید کنترل کیفیت
assertion
U
تایید ادعا افهارنامه
validation
U
تایید معتبر سازی
verifiable
U
قابل تصدیق تایید
incompliance
U
عدم موافقت
incongrvity
U
عدم موافقت
to come to an agreement
U
موافقت پیداکردن
no go
<idiom>
U
موافقت نکردن
implicit agreement
U
موافقت ضمنی
homologate
U
موافقت کردن
gentlemen's agreement
U
موافقت شرافتمندانه
non cincurrence
U
عدم موافقت
to look after
موافقت کردن
verbal agreement
U
موافقت شفاهی
to come in to line
U
موافقت کردن
come to terms
<idiom>
U
به موافقت رسیدن
go along
<idiom>
U
موافقت کردن
in league with
<idiom>
U
موافقت مخفیانه
acquiesce
U
موافقت کردن
quota agreement
U
موافقت سهمیه
propitiousness
U
موافقت مساعدت
non placer
U
موافقت نمیشود
non concurrence
U
عدم موافقت
non compliance
U
عدم موافقت
disagreement
U
عدم موافقت
approving
U
موافقت کردن
approves
U
موافقت کردن
approve
U
موافقت کردن
condescension
U
تمکین موافقت
acceding
U
موافقت کردن
accedes
U
موافقت کردن
acceded
U
موافقت کردن
accede
U
موافقت کردن
gibes
U
موافقت کردن
treaty
U
موافقت نامه
treaties
U
موافقت نامه
accommodations
U
تطبیق موافقت
accommodation
U
تطبیق موافقت
nonconformity
U
عدم موافقت
agreements
U
موافقت نامه
agreement
U
موافقت نامه
jibing
U
موافقت کردن
jibes
U
موافقت کردن
jibed
U
موافقت کردن
jibe
U
موافقت کردن
assents
U
موافقت کردن
grants
U
موافقت کردن
granted
U
موافقت کردن
grant
U
موافقت کردن
accords
U
موافقت کردن
accorded
U
موافقت کردن
accord
U
موافقت کردن
consents
U
موافقت کردن
consenting
U
موافقت کردن
consented
U
موافقت کردن
consent
U
موافقت کردن
complying
U
موافقت کردن
concur
U
موافقت کردن
assenting
U
موافقت کردن
assented
U
موافقت کردن
assent
U
موافقت کردن
admit
موافقت کردن
concurs
U
موافقت کردن
concurring
U
موافقت کردن
concurred
U
موافقت کردن
comply
U
موافقت کردن
approbate
U
موافقت کردن
accomodate
U
موافقت کردن
compliable
U
قابل موافقت
congruence
U
موافقت تناسب
disagreements
U
عدم موافقت
complies
U
موافقت کردن
concordat
U
موافقت نامه
complied
U
موافقت کردن
assentient
U
موافقت دهنده
congruency
U
موافقت تناسب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com