Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be all eyes
U
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keep an eyes on
U
موافبت کردن
to watch over
U
موافبت کردن
to keep watch
U
کشیک کشیدن موافبت کردن
minds
U
موافبت کردن ملتفت بودن
assists
U
موافبت کردن ملحق شدن
assist
U
موافبت کردن ملحق شدن
minding
U
موافبت کردن ملتفت بودن
assisted
U
موافبت کردن ملحق شدن
mind
U
موافبت کردن ملتفت بودن
assisting
U
موافبت کردن ملحق شدن
attend
U
موافبت کردن گوش کردن
watch
U
مراقبت کردن موافبت کردن
watching
U
مراقبت کردن موافبت کردن
attends
U
موافبت کردن گوش کردن
watches
U
مراقبت کردن موافبت کردن
watched
U
مراقبت کردن موافبت کردن
attending
U
موافبت کردن گوش کردن
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
carefulness
U
موافبت
attention
U
موافبت
attentions
U
موافبت
watchfully
U
با موافبت
attentiveness
U
موافبت
attendances
U
موافبت
attendance
U
موافبت
vigilance
U
موافبت
cared
U
نگهداری موافبت
assistance
U
موافبت رسیدگی
care
U
نگهداری موافبت
cared
U
موافبت بیم
care
U
موافبت بیم
tendance
U
موافبت پرستاری
cares
U
نگهداری موافبت
alertress
U
زرنگی موافبت
cares
U
موافبت بیم
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
aftercare
U
توجه و موافبت درمرحلهء نقاهت
totalize
U
کامل کردن
roundest
U
کامل کردن
complementing
U
کامل کردن
complements
U
کامل کردن
round
U
کامل کردن
finishes
U
کامل کردن
complemented
U
کامل کردن
matures
U
کامل کردن
complement
U
کامل کردن
mature
U
کامل کردن
finish
U
کامل کردن
nursling
U
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
to rest up
U
استراحت کامل کردن
overhauled
U
اوراق کردن کامل
to pay home
U
تلافی کامل کردن
overhauling
U
اوراق کردن کامل
overhauls
U
اوراق کردن کامل
use up
<idiom>
U
استفاده کامل کردن
overhaul
U
اوراق کردن کامل
rest up
U
استراحت کامل کردن
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
completing
U
کامل کردن انجام دادن
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
completed
U
کامل کردن انجام دادن
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
bleaches
U
سفید کردن شستن کامل
bleached
U
سفید کردن شستن کامل
bleach
U
سفید کردن شستن کامل
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
complete
U
کامل کردن انجام دادن
completes
U
کامل کردن انجام دادن
to post up
U
مطلع کردن کامل دادن به
to browse
U
ویرایش کامل کردن
[علوم کامپیوتر]
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
to play one's card well
U
از فرصت خود استفاده کامل کردن
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
optimization
U
کار کردن چیزی با کارایی کامل
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
souse
U
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
eyeservant
U
نوکری که فقط هنگام موافبت اقایش خوب کارمیکند نوکرپیش رو
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
modeled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
models
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
integrate
U
کامل کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
integrating
U
کامل کردن درست کردن
eye service
U
خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
thorough
U
بطور کامل کامل
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
factorize
U
تقسیم یک عدد به دو عدد کامل که در اثر ضرب کردن همان عدد اصلی نتیجه شود
well groomed
U
موافبت شده مهتری شده
well-groomed
U
موافبت شده مهتری شده
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
perfects
U
کامل
exact
U
کامل
full
U
کامل
semibreve
U
نت کامل
semibreves
U
نت کامل
all-out
U
کامل
unqualified
U
کامل
perfect
U
کامل
perfected
U
کامل
full fledged
U
کامل
absolute
U
کامل
fullest
U
کامل
totaled
U
کامل
searching
U
کامل
exacted
U
کامل
full-fledged
U
کامل
totalling
U
کامل
totaling
U
کامل
totals
U
کامل
of ripe years
U
کامل
total
U
کامل
absolutes
U
کامل
self-contained
U
کامل
perfecting
U
کامل
entire
U
کامل
exacts
U
کامل
totalled
U
کامل
starker
U
کامل
wall-to-wall
U
کامل
largest
U
کامل
complete
U
کامل
in a entireness of state
U
کامل
saturation
U
کامل
echaustive
U
کامل
starkest
U
کامل
unabridged
U
کامل
stark
U
کامل
starkly
U
کامل
large
U
کامل
larger
U
کامل
completed
U
کامل
empennage
U
دم کامل
completes
U
کامل
unmitigated
U
کامل
main
U
کامل
completing
U
کامل
plenaries
U
کامل
plenary
U
کامل
totalled
U
جمع کل کامل
ripens
U
کامل شدن
perquisition
U
جستجوی کامل
total function
U
تابع کامل
overall costs
U
هزینه کامل
totaling
U
جمع کل کامل
conversancy
U
اگاهی کامل
total costs
U
هزینه کامل
total score
U
نمره کامل
perfect competition
U
رقابت کامل
flying colors
U
توفیق کامل
perfect fluid
U
سیال کامل
total porosity
U
تخلخل کامل
perfectly
U
بطور کامل
conversancy
U
اشنایی کامل
perfect information
U
اطلاعات کامل
full stops
U
وقفه کامل
perfect radiator
U
تابنده کامل
through rate
U
نرخ کامل
perfect monopoly
U
انحصار کامل
U-turns
U
دور کامل
full stop
U
وقفه کامل
U-turn
U
دور کامل
thoro
U
کامل تمام
perfect liquid
U
نقدینه کامل
fixed round
U
فشنگ کامل
utmost good faith
U
با صداقت کامل
perfect tense
U
ماضی کامل
totalling
U
جمع کل کامل
full employment
U
اشتغال کامل
perfecting bail competition
U
رقابت کامل
totals
U
جمع کل کامل
perfect gas
U
گاز کامل
present perfect tense
U
ماضی کامل
perfect score
U
امتیاز کامل
perfect market
U
بازار کامل
totaled
U
جمع کل کامل
low tide or water
U
جزر کامل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com