Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
off the shelf
U
مواد در دسترس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
transudate
U
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material
U
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
accessed
U
دسترس
accesses
U
دسترس
reaching
U
دسترس
accessing
U
دسترس
within teach
U
دسترس
within teach
U
در دسترس
reached
U
دسترس
available
U
در دسترس
reaches
U
دسترس
reach
U
دسترس
at arm's length
U
در دسترس
near at hand
U
در دسترس
disposal
U
در دسترس
accessible
U
در دسترس
disposal
U
دسترس
access
U
دسترس
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
inaccessible
U
خارج از دسترس
on hand
<idiom>
U
قابل دسترس
inaccessible
<adj.>
U
غیرقابل دسترس
available
U
دسترس پذیر
inaccessible
U
غیرقابل دسترس
on tap
<adj.>
U
همیشه در دسترس
to be available
U
در دسترس بودن
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
out-of-the-way
U
غیرقابل دسترس
out of the way
U
غیرقابل دسترس
availability
U
دسترس پذیری
availablity
U
دسترس پذیری
availability
U
در دسترس بودن
available with
U
در دسترس نزد .....
available by
U
در دسترس از طریق .....
access point
U
نقطه دسترس
placing at disposal
U
در دسترس گذاردن
accessed
U
راه دسترس
access
U
راه دسترس
accesses
U
راه دسترس
accessible
U
قابل دسترس
accessing
U
راه دسترس
accessible duct
U
مجرای دسترس
available amount
U
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
place at disposal
U
در دسترس قرار دادن
someone has at present
U
در دسترس کسی بودن
passing shot
U
ضربه دور از دسترس
abaton
U
[محل خارج از دسترس]
to be available
[to someone]
U
در دسترس
[کسی]
بودن
unavailable energy
U
نیروی خارج از دسترس
system availability
U
دسترس پذیری سیستم
utilizing
U
در دسترس قرار دادن
utilizes
U
در دسترس قرار دادن
utilize
U
در دسترس قرار دادن
utilising
U
در دسترس قرار دادن
utilises
U
در دسترس قرار دادن
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
an accessible place
U
جای قابل دسترس
utilised
U
در دسترس قرار دادن
accessible
U
در دسترس قابل وصول
ball
U
توپ دور از دسترس توپزن
getatable
U
قابل دسترس توفیق یافتنی
unattainbility of absolute zero
U
دسترس ناپذیری صفر مطلق
staffing
U
قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
to put something at somebody's disposal
U
چیزی را در دسترس
[اختیار]
کسی گذاشتن
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
the source
U
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
current
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
long hop
U
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
unhandy
U
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
hogs
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogged
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hog
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
palette
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palettes
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
equities
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equity
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
currents
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
buffer pool
U
تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
micro prolog
U
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
desk accessories
U
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
data diddling
U
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
crowding out effect
U
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
data interchange format
U
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
availability
U
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
accessing
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
to make approaches
U
وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
accesses
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
The world is your oyster!
<proverb>
U
دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
accessed
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
provisions
U
مواد
supplies
U
مواد
materials
U
مواد
material
U
مواد
insulating material
U
مواد عایق
stocks
U
مواد ذخیره
muffling material
U
مواد میرایی
acaricide
U
مواد کنه کش
instruction material
U
مواد درسی
fatigue of material
U
فرسودگی مواد
instructional material
U
مواد اموزشی
accessory substances
U
مواد فرعی
feed stock
U
مواد اولیه
miscellaneous provisions
U
مواد متفرقه
indirect materials
U
مواد غیرمستقیم
active material
U
مواد عامل
acetone bodies
U
مواد استونی
narcotic drugs
U
مواد مخدر
material control
U
کنترل مواد
inorganic materials
U
مواد غیرالی
cohesive materials
U
مواد چسبنده
overburden
U
مواد رویی
organic materials
U
مواد الی
operating supplies
U
مواد کمکی
cohesive material
U
مواد چسبا
excess stock
U
مواد اضافی
dissolved solids
U
مواد محلول
direct material
U
مواد مستقیم
natural products
U
مواد طبیعی
explosive ordnance
U
مواد منفجره
defense articles
U
مواد پدافندی
insulating compound
U
مواد عایق
balsamic materials
U
مواد بلسانی
materials management
U
مدیریت مواد
material costs
U
هزینههای مواد
coherent materials
U
مواد چسبنده
fixed material
U
مواد پایدار
bill of material
U
فهرست مواد
bill of materials
U
فهرست مواد
cryptomaterial
U
مواد رمز
magnetic materials
U
مواد مغناطیسی
material balance
U
موازنه مواد
fission products
U
مواد اتمی
fine aggregate
U
مواد ریز
letter press
U
مواد چاپی
backing material
U
مواد محافظ
materials transfer notes
U
دستورانتقال مواد
alluvial deposit
U
مواد رسوبی
composite material
U
مواد مرکب
intromission
U
مواد الحاقی
fertile meterial
U
مواد بارخیز
materials requisition
U
درخواست مواد
joint filler
U
مواد درزبندی
glacial drift
U
مواد یخرفته
joint filling compound
U
مواد درزبندی
joint sealing material
U
مواد درزبندی
jointing material
U
مواد پرکننده
materials handling
U
جابجایی مواد
maintenance materials
U
مواد تعمیرات
fixes
U
مواد مخدره
lubricant
U
مواد روغنی
organic compound
U
مواد شیمیایی
lubricants
U
مواد روغنی
testing of materials
U
ازمایش مواد
washing agent
U
مواد شوینده
suspended load
U
مواد غوطه ور
supplies officer
U
مسئول مواد
substitute material
U
مواد جانشینی
proteins
U
مواد سفیدهای
protein
U
مواد سفیدهای
organic compound
U
مواد آلی
print
U
مواد چاپی
printed
U
مواد چاپی
prints
U
مواد چاپی
petroleum
U
مواد نفتی
raw material
U
مواد خام
colorant
U
مواد رنگی
oddments
U
مواد گوناگون
explosives
U
مواد سوزا
radioactive material
U
مواد رادیواکتیو
qualifying clauses
U
مواد اصلاحی
purview
U
مواد اساسی
producer's goods
U
مواد تولیدی
assets
U
مواد لازم
mineral
U
مواد معدنی
printed matter
U
مواد چاپی
medics
U
مواد دارویی
practice material
U
مواد تمرینی
fix
U
مواد مخدره
sealing compound
U
مواد ضد نشت
nutrition
U
مواد غذائی
raw materials
U
مواد خام
raw materials
U
مواد اولیه
high explosive
U
مواد منفجره قوی
fissionable material
U
مواد شکافت پذیر
fine aggregate
U
مواد دانه ریز
ecotope
U
مواد بیجان بوم
ejecta
U
مواد بیرون ریخته
dyestuff
U
مواد رنگی و رنگرزی
exhausted materials
U
مواد تمام شده
exudation
U
پخش یا پرتاب مواد
chemical feedstock
U
مواد اولیه شیمیایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com