Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ingesta
U
موادی که داخل بدن رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
U
آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindled
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
U
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
U
رفته رفته کوچک شدن
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
active material
U
موادی که خاصیت تجزیه دارند
dump
U
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
amylose
U
موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
lipotropic
U
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
free issue materials
U
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
copyrights
U
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
admixtures
U
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
copyright
U
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
cryoelectronic storage
U
یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
control rod
U
میله لوله یا صفحهای درهسته شناسی که حاوی موادی است که نوترونها رابسرعت جذب میکند
potential substitution
U
حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
pop down menu
U
که روی موادی که روی صفحه وجود دارند نشان داده میشود
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
twelve tables
U
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
bit by bit
<adv.>
U
رفته رفته
in process of time
U
رفته رفته
dislocated
U
در رفته
frenetical
U
از جا در رفته
inchmeal
U
رفته رفته
by inches
U
رفته رفته
gradually
U
رفته رفته
thrawart
U
در رفته
short tempered
U
از جا در رفته
departed
U
رفته
gradually
<adv.>
U
رفته رفته
by degrees
<adv.>
U
رفته رفته
average
U
روی هم رفته
consumptive
U
تحلیل رفته
I'm glad he's gone.
U
خوشحالم که او رفته.
truncated soil
U
خاک رو رفته
frenzied
U
ازجا در رفته
consumptives
U
تحلیل رفته
first and last
U
روی هم رفته
gone
<adj.>
U
از دست رفته
emaciated
U
گوشت رفته
frantic
U
ازکوره در رفته
by and large
<idiom>
U
روی هم رفته
sunken
U
فرو رفته
pulled
U
تحلیل رفته
windswept
U
بر باد رفته
all in all
U
روی هم رفته
all told
U
روی هم رفته
deep-set
U
فرو رفته
smudgier
U
رنگ و رو رفته
smudgiest
U
رنگ و رو رفته
averagly
U
روی هم رفته
unbridle
U
مهاردر رفته
cavetto
U
[پخی تو رفته]
off shade
U
رنگ رفته
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
averaged
U
روی هم رفته
smudgy
U
رنگ و رو رفته
weatherbeaten
U
رنگ و رو رفته
defunct
U
ازبین رفته
retreating forehead
U
پیشانی تو رفته
neater
U
شسته و رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
i have been to paris
U
پاریس رفته ام
he knew that i had gone
U
او میدانست که من رفته ام
chafed
U
پوست رفته
overseen
U
غلط رفته
jitters
U
از کوره در رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
madding
U
از کوره در رفته
neatest
U
شسته و رفته
it has escaped my remembrance
U
از خاطرم رفته
altogether
U
روی هم رفته
in the lump
U
روی هم رفته
in the a
U
روی هم رفته
averaged
U
روی هم رفته
averages
U
روی هم رفته
averaging
U
روی هم رفته
iam bored
U
حوصله ام سر رفته
extinct
U
ازبین رفته
away
U
غایب رفته
exhausted
U
تحلیل رفته
pallid
U
رنگ رفته
overall
U
رویهم رفته
red-hot
U
ازجادر رفته
neat
U
شسته و رفته
day a day
U
روی هم رفته
overalls
U
رویهم رفته
on a par
U
روی هم رفته
sunken eyes
U
چشمان فرو رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes.
U
امیدها ی بر باد رفته
forged side
U
سطح فرو رفته
lorn
U
از دست رفته بربادرفته
retreating chin
U
چانه عقب رفته
immersed in debt
U
فرو رفته در فرض
Have you been there recently (lately)
U
تازگیها آنجا رفته ای ؟
income forgone
U
درامداز دست رفته
go out the window
<idiom>
U
اثرش از بین رفته
He is on leave of absence .
U
مرخصی رفته است
lost
U
از دست رفته ضایع
As limp as a rag.
U
شل واز حال رفته
neat
U
شسته و رفته مرتب
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
revendication
U
استردادزمین ازدست رفته
neater
U
شسته و رفته مرتب
neatest
U
شسته و رفته مرتب
I feel pins and needles in my foot.
U
پایم خواب رفته
saddle nose
U
بینی فرو رفته
tacky
U
رنگ ورو رفته
he is off to the war
U
رفته است به جنگ
advanced pawn
U
پیاده پیش رفته
ha-ha
U
دیوار فرو رفته
powers
U
توان از دست رفته
he must have gone
U
باید رفته باشد
paler
U
رنگ رفته بی نور
pale
U
رنگ رفته بی نور
powering
U
توان از دست رفته
we cannot undo the past
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
washed up
U
بکلی تحلیل رفته
furibund
U
اشفته ازجادر رفته
what is done cannot be undone
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
powered
U
توان از دست رفته
you are mistaken
U
خطا رفته اید
lost chain
U
زنجیره از دست رفته
palest
U
رنگ رفته بی نور
power
U
توان از دست رفته
lost causes
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost
U
از دست رفته تلف شده
up to the ears
U
غرق سرا پا فرو رفته
macaroni
U
ماکارونی جوان خارج رفته
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
lost cause
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
He wont be back for another six months.
U
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
the cork went off with apop
U
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
opportunity cost
U
هزینه فرصت از دست رفته
Time hangs heavily on my hands.
U
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
wear off
U
فرسوده و از بین رفته شدن
sold
U
فروخته شده بفروش رفته
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
I have something in my eye.
U
چیزی توی چشمم رفته.
shopworn
U
کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
To make amends to someone for an injury.
U
وقت از دست رفته جبران کردن
intake
U
جای ابگیری نیروی بکار رفته
intakes
U
جای ابگیری نیروی بکار رفته
She wI'll be a loser if she refuses.
U
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
to join the majority
U
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
i p that they are both gone
U
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
sell out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
cost of sales
U
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
U
نمی دانم کدام گوری رفته است
It is an absolute chaos.
U
همه رشته کارها از دست در رفته است
quasi
U
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
drag
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
Vxtreme
U
قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
mattoid
U
کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
gapeworm
U
یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
withindoors
U
در داخل
anie
U
داخل
inside
<adv.>
<prep.>
U
در داخل
inside
U
داخل
interior
U
داخل
interiors
U
داخل
intra
U
داخل
interiorly
U
از داخل
lineball
U
داخل
within
U
در داخل
insides
U
داخل
within
<prep.>
U
در داخل
aboard
U
داخل
Cinquecento
U
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
weathered rocks
U
خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
Nothing can.compensate for the loss ones health.
U
هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
poppyhead
U
تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
enter
U
داخل کردن
on berth
U
در داخل بندر
heave in
U
کشیدن به داخل
enter
U
داخل شدن
grind internally
U
داخل را ساییدن
to work in
U
داخل کردن
phase in
U
داخل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com