English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to speak of <idiom> U مهم ،گفتگوی با ارزش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
valuer U ارزش قائل شونده
valuers U ارزش قائل شونده
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
worth U با ارزش
worth U ارزش
void U بی ارزش باطل کردن
bean U چیزکم ارزش وجزئی
beans U چیزکم ارزش وجزئی
capital U ارزش ویژه
identities U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
identity U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
price U ارزش
price U ارزش پولی کالا
prices U ارزش
prices U ارزش پولی کالا
valueless U بی ارزش
valour U ارزش شخصی واجتماعی
valour U ارزش مادی اهمیت
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
junk U کهنه و کم ارزش
premium U اضافه ارزش
premiums U اضافه ارزش
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
biased U ارزش توان در یک عدد اعشاری
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
capital gains U افزایش ارزش سرمایه زش
avail U بدرد خوردن دارای ارزش بودن
avail U ارزش
soap opera U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soap operas U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
LSD U Digit Significant Least رقم با کمترین ارزش
punk U بی ارزش
punks U بی ارزش
rubbish U بی ارزش
rubbish U چیزپست و بی ارزش
tripe U دکان سیرابی بی ارزش
dregs U چیزپست وبی ارزش
valence U توان ارزش
worthwhile U قابل صرف وقت ارزش دار
depreciation U کم ارزش شمردن
asset U چیز با ارزش و مفید
normalization U را در محل با کمترین ارزش می افزاید
devaluation U کاهش ارزش پول
devaluation U کاهش دادن ارزش پول
devaluation U تضعیف ارزش پول
raffish U بی ارزش
esteem U رعایت ارزش
devaluate U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalue U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalued U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalues U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devaluing U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
belittle U کم ارزش کردن
belittled U کم ارزش کردن
belittles U کم ارزش کردن
belittling U کم ارزش کردن
debunk U کم ارزش کردن
debunked U کم ارزش کردن
debunking U کم ارزش کردن
debunks U کم ارزش کردن
abase U تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abases U تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abasing U تحقیرنمودن کم ارزش کردن
grade U الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
grades U الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
haw U چیز بی ارزش
hawed U چیز بی ارزش
hawing U چیز بی ارزش
haws U چیز بی ارزش
nothing U بی ارزش ابدا
cheap U کم ارزش پست
cheaper U کم ارزش پست
cheapest U کم ارزش پست
appreciation U افزایش ارزش دارائی
appreciation U افزایش ارزش دارایی و موجودی
appreciations U افزایش ارزش دارائی
appreciations U افزایش ارزش دارایی و موجودی
cost U ارزش
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
base rate U ارزش اولیه
base rates U ارزش اولیه
downgrade U کم ارزش کردن
downgraded U کم ارزش کردن
downgrades U کم ارزش کردن
downgrading U کم ارزش کردن
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
valuation U ارزش گذاری
Other Matches
parley U گفتگوی دو نفری
palaver U گفتگوی مفصل
private talk U گفتگوی محرمانه
mensal conversation U گفتگوی سر میز
her majesty U در گفتگوی ملکه
talk politics U گفتگوی سیاسی
parleyed U گفتگوی دو نفری
it is four months old U در گفتگوی ازکودک
duologue U گفتگوی دو بدو
tete a tete U گفتگوی دوبدو
parleys U گفتگوی دو نفری
parleying U گفتگوی دو نفری
his majesty U در گفتگوی ازپادشاه
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
to talk politics U گفتگوی سیاسی کردن
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
to tap [phone line] U مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
Their eyes met. U آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
telephone conversation U گفتگوی تلفنی مذاکره تلفنی
value U ارزش
shotten U بی ارزش
regardant U با ارزش
values U ارزش
picayubnish U بی ارزش
worthless U بی ارزش
no par U بی ارزش
naught U بی ارزش
market value U ارزش
low level U کم ارزش
low grade U کم ارزش
junky U بی ارزش
big ticket U با ارزش
brummagem U بی ارزش
brummagem U کم ارزش
good for nothing U بی ارزش
picayune U بی ارزش
valuing U ارزش
fustian U بی ارزش
worm eaten U بی ارزش
unvalued U بی ارزش
small change U کم ارزش
rewarding U پر ارزش
worthiness U ارزش
treasure U با ارزش
trivalence U سه ارزش
trivalency U سه ارزش
net price U ارزش خالص
net value U ارزش خالص
loan value U ارزش وام
net net worth U ارزش خالص
limiting value U ارزش نهایی
manufacture cost U ارزش ساخت
logical value U ارزش منطقی
loss of value U افت ارزش
market value U ارزش بازاری
man friday U کمک با ارزش
maintenance cost U ارزش نگهداری
meed U پاداش ارزش
net worth U ارزش خالص
kitsch U هنر بی ارزش
heritage asset U میراث با ارزش
loan value U ارزش استقراض
it is of little worth U کم ارزش است
face value U ارزش صوری
face value U ارزش اسمی
expected value U ارزش منتظره
exchange value U ارزش مبادلهای
exchange value U ارزش مبادله
equity capital U ارزش ویژه
end value U ارزش انتهایی
economic value U ارزش اقتصادی
disvalue U بی ارزش کردن
differential cost U ارزش نهایی
diagnostic value U ارزش تشخیصی
decrease in value U کاهش ارزش
declared value U ارزش افهارشده
intrinsic value U ارزش ذاتی
influence value U ارزش تاثیر
increase in value U افزایش ارزش
present worth U ارزش فعلی
heating value U ارزش گرمایی
heat value U ارزش گرمایی
heat of combustion U ارزش گرمایی
gross value U ارزش ناخالص
final value U ارزش نهایی
monetary value U ارزش پولی
value theory U نظریه ارزش
quantitative value U ارزش مقداری
use by value U استفاده با ارزش
use value U ارزش استفاده
quantitative value U ارزش کمی
production cost U ارزش ساخت
use value U ارزش استعمال
prime cost U ارزش اولیه
valorization U تعیین ارزش
present worth U ارزش حال
valuably U بطور با ارزش
value added U ارزش افزوده
value analysis U تحلیل ارزش
real value U ارزش واقعی
undervaluation U کم ارزش گذاری
rental value U ارزش اجارهای
threshold value U ارزش استانهای
tinker's dam U چیزبی ارزش
tinker's damn U چیزبی ارزش
survival value U ارزش بقا
surrender value U ارزش بازخرید
surplus value U ارزش اضافی
subjective value U ارزش ذهنی
store of value U منبع ارزش
scale value U ارزش مقیاسی
salvage value U ارزش بازیافتنی
truth value U ارزش درستی
scrap value U ارزش اسقاطی
salavage value U ارزش اسقاطی
value as security U ارزش تضمین
place value U ارزش مکانی
penny worth U ارزش یک پنی
paradox of value U تناقض ارزش
par value U ارزش اسمی
objective value U ارزش واقعی
objective value U ارزش عینی
numerical value U ارزش عددی
present value U ارزش فعلی
nominal value U ارزش اسمی
present value U ارزش حال
present value U ارزش فعلی
value date U تاریخ ارزش
value for money U ارزش پول
value in exchange U ارزش مبادله
value in use U ارزش استفاده
value in use U ارزش استعمال
value of assets U ارزش دارائی ها
value of money U ارزش پول
waff U نظر بی ارزش
indexation U ارزش ترازی
wear thin <idiom> U بی ارزش شدن
theory of value U نظریه ارزش
axiology U ارزش شناسی
average value U ارزش میانگین
belittlement U کم ارزش سازی
calorific value U ارزش گرمایی
caloric value U ارزش گرمایی
call price U ارزش اسمی
call by value U فراخوانی با ارزش
book value U ارزش دفتری
auxiliary value U ارزش کومکی
absolute volue U ارزش مطلق
absolute value U ارزش مطلق
forfeiture U تنزل ارزش
valuations U ارزش گذاری
added value U ارزش افزوده
critical value U ارزش بحرانی
axiology U علم ارزش ها
capital value U ارزش فعلی
code value U ارزش رمز
coupling valve U ارزش اتصال
capitalized value U ارزش سرمایهای
cost account U ذکر ارزش
commercial value U ارزش تجارتی
capital value U ارزش سرمایهای
cost finding U ارزش یابی
capital value U ارزش سرمایه
single value U ارزش منحصر بفرد
standard product cost U ارزش تولید استاندارد
value added tax U مالیات بر ارزش افزوده
vats U مالیات بر ارزش افزوده
vat U مالیات بر ارزش افزوده
convection U ارزش حرارتی همبرداری
valuations U ارزش گذاری تصدیق
valuation U ارزش گذاری تصدیق
piece production cost U ارزش تولید قطعه
relative value of pieces U ارزش نسبی سوارها
to belittle oneself U خود را کم ارزش کردن
pettitoes U چیز بی ارزش انگشت پا
value added taxation U مالیات بر ارزش افزوده
valuta U ارزش ارزی پول
take the trouble <idiom> U ارزش زحمت را داشتن
kitsch U محبوب ولی کم ارزش
A lot of trite ( trivialities ) . U حرفهای صد تا یک غاز ( بی ارزش )
face value <idiom> U بنظر با ارزش رسیدن
give one's right arm <idiom> U به کسی ارزش دادن
(not to be) sneezed at <idiom> U ارزش داشتن را دارد
value added network U ارزش اضافی شبکه
value added concept U مفهوم ارزش افزوده
threepenny U دارای ارزش سه پنی
I'm not worth it. U من ارزش اونو ندارم.
distinguished rug U قالی با ارزش و برجسته
carpet value U ارزش قیمتی فرش
valor U ارزش شخصی واجتماعی
valor U ارزش مادی اهمیت
valuation of benefits U ارزش گذاری منافع
valuation of costs U ارزش گذاری هزینه ها
initialization U ارزش دهی اغازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com