English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hospitable U مهمان نواز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hospitable U غریب نواز مهمان نوازانه
keep an open house U مهمان نواز بودن
open doored U در خانه باز مهمان نواز
to keep an open house U مهمان نواز بودن
Other Matches
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
reciter U تک نواز
recitalist U تک نواز
soloists U تک نواز
soloist U تک نواز
gallant U زن نواز
harper U چنگ نواز
mandolinist U ماندولین نواز
pianists U پیانو نواز
pianist U پیانو نواز
trombonists U ترومبون نواز
trombonist U ترومبون نواز
gracious U زیر دست نواز
to be a crowd-pleaser U مردم نواز بودن
glee U ساز و نواز اسباب موسیقی
visitator U مهمان
guests U مهمان
guest U مهمان
inhospitableness U مهمان ننوازی
rest house U مهمان سرا
gatecrasher U مهمان ناخوانده
open house U پذیرایی از مهمان
hospitalization U مهمان نوازی
guest computer U کامپیوتر مهمان
gatecrashers U مهمان ناخوانده
hosteler U مهمان دار
i was under his roof U مهمان او بودم
hospitality U مهمان نوازی
banquet U مهمان کردن
guest chamber U اطاق مهمان
inhospitable U مهمان ننواز
hosts U مهمان دار
hosting U مهمان دار
host U مهمان دار
banquets U مهمان کردن
treat U مهمان کردن
treats U مهمان کردن
hosted U مهمان دار
guest room U اطاق مهمان
bidden guest U مهمان خوانده
treated U مهمان کردن
guests U مهمان کردن
guest U مهمان کردن
guest-rooms U اطاق مهمان
guest-room U اطاق مهمان
rabble-rouser U نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
Pied Piper U نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
inhospitably U بدون مهمان نوازی
hospitably U از روی مهمان نوازی
visiter U دیدن کننده مهمان
inhospitality U فقدان مهمان نوازی
visitors U دیدن کننده مهمان
visitor U دیدن کننده مهمان
visitor U مهمان رسمی نظامی
goest operating system U سیستم عامل مهمان
visitors U مهمان رسمی نظامی
centered U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centred U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centers U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
wear out one's welcome <idiom> U مهمان دو روزه عزیز است
Please be my guest. U خواهش می کنم مهمان من با شید
invited U مهمان کردن وعده دادن
We are expecting guests for dinner . U برای شام مهمان داریم
invite U مهمان کردن وعده دادن
invites U مهمان کردن وعده دادن
That evening we had company . U آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
endless U بخش متمادی نواز ضبط یا چندین دستور کامپیوتری که پیامی تکرار میشود
The Pied Piper of Hamelin U نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
roll out the red carpet <idiom> U برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
to eat salt with a person U باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
When in Rome, do as the Romans do! <idiom> U خود را به آداب و رسوم کشور مهمان وفق بده.
compact U نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacting U نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacts U نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacted U نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
dat U درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند
The guest brings his own portion . <proverb> U مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
violinists U ویولن زن ویولن نواز
violist U ویولن زن ویولن نواز
violinist U ویولن زن ویولن نواز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com