English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visitor U مهمان رسمی نظامی
visitors U مهمان رسمی نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
dress uniform U لباس رسمی نظامی
regulation clothing U لباس رسمی نظامی
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
guests U مهمان
guest U مهمان
visitator U مهمان
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
guest computer U کامپیوتر مهمان
hosteler U مهمان دار
i was under his roof U مهمان او بودم
guests U مهمان کردن
gatecrasher U مهمان ناخوانده
hospitality U مهمان نوازی
rest house U مهمان سرا
guest U مهمان کردن
bidden guest U مهمان خوانده
gatecrashers U مهمان ناخوانده
inhospitableness U مهمان ننوازی
guest room U اطاق مهمان
treated U مهمان کردن
host U مهمان دار
hosted U مهمان دار
hosting U مهمان دار
hosts U مهمان دار
inhospitable U مهمان ننواز
treat U مهمان کردن
guest-rooms U اطاق مهمان
guest-room U اطاق مهمان
treats U مهمان کردن
open house U پذیرایی از مهمان
hospitable U مهمان نواز
banquet U مهمان کردن
banquets U مهمان کردن
guest chamber U اطاق مهمان
hospitalization U مهمان نوازی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
visiter U دیدن کننده مهمان
to keep an open house U مهمان نواز بودن
hospitably U از روی مهمان نوازی
visitor U دیدن کننده مهمان
visitors U دیدن کننده مهمان
goest operating system U سیستم عامل مهمان
inhospitably U بدون مهمان نوازی
inhospitality U فقدان مهمان نوازی
keep an open house U مهمان نواز بودن
hospitable U غریب نواز مهمان نوازانه
open doored U در خانه باز مهمان نواز
invites U مهمان کردن وعده دادن
wear out one's welcome <idiom> U مهمان دو روزه عزیز است
We are expecting guests for dinner . U برای شام مهمان داریم
invite U مهمان کردن وعده دادن
Please be my guest. U خواهش می کنم مهمان من با شید
invited U مهمان کردن وعده دادن
That evening we had company . U آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
to eat salt with a person U باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
When in Rome, do as the Romans do! <idiom> U خود را به آداب و رسوم کشور مهمان وفق بده.
roll out the red carpet <idiom> U برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
The guest brings his own portion . <proverb> U مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
service U نظامی
soldiers U نظامی
mil U نظامی
serviced U نظامی
soldier U نظامی
fort U دژ نظامی
military U نظامی
martin U نظامی
warlike U نظامی
martial U نظامی
military attache U وابسته نظامی
military assistance U کمک نظامی
military body U هیئت نظامی
council of war U شورای نظامی
military area U منطقه نظامی
military advisor U مستشار نظامی
military adviser U مستشار نظامی
councils of war U شورای نظامی
military service U خدمت نظامی
standing orders U امریه نظامی
militarization U نظامی کردن
paramilitary U شبه نظامی
paramilitaries U شبه نظامی
militarily U از لحاظ نظامی
soldiers U فرد نظامی
military court U دادگاه نظامی
military courtesy U احترامات نظامی
military courtesy U شئونات نظامی
military crest U خط الراس نظامی
standing order U امریه نظامی
military doctorine U دکترین نظامی
military doctorine U مقررات نظامی
martial law U حکومت نظامی
soldier U نظامی شدن
militias U نیروی نظامی
camp U اردوگاه نظامی
militia U نیروی نظامی
military comission U هیئت نظامی
military comission U کمیسیون نظامی
military convention U اتحاد نظامی
soldiers U نظامی شدن
soldier U فرد نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
court martiall U شورای نظامی
dressing parade U مشق نظامی
ceremonies U مراسم نظامی
field colors U پرچم نظامی
field colours U پرچم نظامی
ceremony U مراسم نظامی
counter military U ضد عملیات نظامی
campound U کمپ نظامی
garrison state U ایالت نظامی
by military force U با نیروی نظامی
strongholds U قلعه نظامی
detention barrack U بازداشتگاه نظامی
court material U دادگاه نظامی
court martiall U دادگاه نظامی
court martial U دادگاه نظامی
council ofwar U شورای نظامی
militarist U نظامی گرا
militarists U نظامی گرا
stronghold U قلعه نظامی
defense information U اطلاعات نظامی
general outpatient clinic U درمانگاه نظامی
attache U وابسته نظامی
guest houses U مهمانسرای نظامی
guest house U مهمانسرای نظامی
invasion currency U پول نظامی
maneuver U تمرین نظامی
camps U اردوگاه نظامی
camped U اردوگاه نظامی
martial court U دادگاه نظامی
military tribunal U دادگاه نظامی
martial rule U حکومت نظامی
salute U احترام نظامی
saluted U احترام نظامی
articles of war U قانون نظامی
army staff U ستاد نظامی
army attache U وابسته نظامی
civil U غیر نظامی
drilling U تمرین نظامی
saluting U احترام نظامی
civilian U غیر نظامی
salutes U احترام نظامی
civilians U غیر نظامی
martial spirit U روح نظامی
military funds U اعتبار نظامی
post U پست نظامی
drills U مشق نظامی
active U نظامی کادر
drill U مشق نظامی
soldiery U نیروی نظامی
spirit de corps U غرور نظامی
strategic map U نقشه نظامی
region U ناحیه نظامی
regimental U لباس نظامی
post- U پست نظامی
posted U پست نظامی
posts U پست نظامی
neck cloth U کاشکول نظامی
necker chief U کاشکول نظامی
marching U گام نظامی
drilled U مشق نظامی
prisidio U قلعه نظامی
provost marshal U قاضی نظامی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com