Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
host
U
مهمان دار
hosted
U
مهمان دار
hosting
U
مهمان دار
hosts
U
مهمان دار
hosteler
U
مهمان دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
invite
U
مهمان کردن وعده دادن
invited
U
مهمان کردن وعده دادن
invites
U
مهمان کردن وعده دادن
treat
U
مهمان کردن
treated
U
مهمان کردن
treats
U
مهمان کردن
banquet
U
مهمان کردن
banquets
U
مهمان کردن
inhospitable
U
مهمان ننواز
guest chamber
U
اطاق مهمان
guest room
U
اطاق مهمان
guest-room
U
اطاق مهمان
guest-rooms
U
اطاق مهمان
guest
U
مهمان
guest
U
مهمان کردن
guests
U
مهمان
guests
U
مهمان کردن
visitor
U
دیدن کننده مهمان
visitor
U
مهمان رسمی نظامی
visitors
U
دیدن کننده مهمان
visitors
U
مهمان رسمی نظامی
hospitality
U
مهمان نوازی
hospitable
U
مهمان نواز
hospitable
U
غریب نواز مهمان نوازانه
open house
U
پذیرایی از مهمان
hospitalization
U
مهمان نوازی
bidden guest
U
مهمان خوانده
goest operating system
U
سیستم عامل مهمان
guest computer
U
کامپیوتر مهمان
hospitably
U
از روی مهمان نوازی
i was under his roof
U
مهمان او بودم
inhospitableness
U
مهمان ننوازی
inhospitably
U
بدون مهمان نوازی
inhospitality
U
فقدان مهمان نوازی
keep an open house
U
مهمان نواز بودن
open doored
U
در خانه باز مهمان نواز
rest house
U
مهمان سرا
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
to eat salt with a person
U
باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
to keep an open house
U
مهمان نواز بودن
visitator
U
مهمان
visiter
U
دیدن کننده مهمان
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
gatecrasher
U
مهمان ناخوانده
gatecrashers
U
مهمان ناخوانده
Please be my guest.
U
خواهش می کنم مهمان من با شید
We are expecting guests for dinner .
U
برای شام مهمان داریم
That evening we had company .
U
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
roll out the red carpet
<idiom>
U
برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
wear out one's welcome
<idiom>
U
مهمان دو روزه عزیز است
The guest brings his own portion .
<proverb>
U
مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
When in Rome, do as the Romans do!
<idiom>
U
خود را به آداب و رسوم کشور مهمان وفق بده.
homestay
U
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com