English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card U کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
masters U کسب مهارت کردن
mastered U کسب مهارت کردن
master U کسب مهارت کردن
metrist U کسی که در متر کردن مهارت دارد
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
averages U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
track U پیدا کردن
find U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
gain U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
average U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
converged U تقارت پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
touting U خریدار پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
liaising U ارتباط پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
respires U امید تازه پیدا کردن
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
shock U هول وهراس پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
respire U امید تازه پیدا کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
complementing U کامل کردن
round U کامل کردن
complements U کامل کردن
roundest U کامل کردن
mature U کامل کردن
complemented U کامل کردن
complement U کامل کردن
totalize U کامل کردن
matures U کامل کردن
finishes U کامل کردن
finish U کامل کردن
finds U کشف کردن پیدا کردن
find U کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pay home U تلافی کامل کردن
overhauled U اوراق کردن کامل
rest up U استراحت کامل کردن
overhauls U اوراق کردن کامل
overhaul U اوراق کردن کامل
overhauling U اوراق کردن کامل
to rest up U استراحت کامل کردن
use up <idiom> U استفاده کامل کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
completed U کامل کردن انجام دادن
bleach U سفید کردن شستن کامل
complete U کامل کردن انجام دادن
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
to post up U مطلع کردن کامل دادن به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com