English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I'm hungry. من گرسنه هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
i feel U گرسنه هستم
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
Other Matches
peckish U گرسنه
hungrier U گرسنه
hungriest U گرسنه
esurient U گرسنه
chickling U گرسنه
hungry U گرسنه
hungered [arch] U گرسنه
keen set U گرسنه
famished U گرسنه
i f. hungry U گرسنه ام
vetch U گرسنه
peckish [British English] [colloquial] <adj.> U اندکی گرسنه
Are you hungry? U تو گرسنه هستی؟
to suffer from hunger U گرسنه ماندن
go hungry U گرسنه ماندن
to go hungry U گرسنه ماندن
i feel U گرسنه ام هست
underfed U مردم گرسنه
ravenous U بسیار گرسنه
to be hungry U گرسنه بودن
hungered U قحطی گرسنه کردن
I went hungry last night . U دیشب گرسنه ماندم
sharp set U گرسنه بسیار مشتاق
we feel U گرسنه مان هست
hunger U قحطی گرسنه کردن
hungers U قحطی گرسنه کردن
to get [be] hungry U گرسنه شدن [بودن]
voracious U پرولع خیلی گرسنه
hungering U قحطی گرسنه کردن
hunger U گرسنگی دادن گرسنه شدن
hungered U گرسنگی دادن گرسنه شدن
The full man does not understand a hungry one . <proverb> U سیر از گرسنه خبر ندارد .
hungers U گرسنگی دادن گرسنه شدن
hungering U گرسنگی دادن گرسنه شدن
I'm not very hungry, so please don't cook on my account. U من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
i am pushed for money U هستم
I'm U من هستم
am U هستم
They must hunger in frost, that will not work in heat. <proverb> U آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
we owe him for his services U خدمات او هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
own a house U دارای خانهای هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i await you U منتظر شما هستم
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
feet dry U روی هدف هستم
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i am at your service U در خدمت شما هستم
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I'm beginning to get scared [hungry] . U آهسته آهسته به ترس می افتم [گرسنه می شوم] .
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
holding U در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
feet wet U من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
i suffer from headache U سردرد دارم دچار سردرد هستم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com