English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
am U هستم
I'm U من هستم
i am pushed for money U هستم
I'm hungry. من گرسنه هستم.
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
I'm thirsty. من تشنه هستم.
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
i feel U گرسنه هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
we owe him for his services U خدمات او هستم
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
i await you U منتظر شما هستم
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
i am at your service U در خدمت شما هستم
feet dry U روی هدف هستم
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
i feel sleepy U خواب الود هستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
own a house U دارای خانهای هستم
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
according U موافق
amicable U موافق
respondents U موافق
accordant U موافق
respondent U موافق
agreed U موافق
sympathetic U موافق
pro- U له موافق
agreeably to U موافق
attune U موافق
concordant U موافق
consentaneous U موافق
congruent U موافق
pro U له موافق
attuned U موافق
congruous U موافق
incompatible U نا موافق
sympathisers U موافق
non concurrent U نا موافق
in suit with U موافق با
in suit with U موافق
in keeping U موافق
consilient U موافق
compossible <adj.> U موافق
compatible <adj.> U موافق
compliant U موافق
sympathizer U موافق
sympathizers U موافق
prosodial U موافق
prosodiacal U موافق
consentient U موافق
textually U موافق نص
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
yea U رای موافق
placet U رای موافق
harmoniously U بطور موافق
in accordance with U مطابق موافق
fellow countryman U موافق کردن
truly U موافق باحقایق
palatably U موافق ذائقه
non placer U موافق نیستم
agonist muscle U عضله موافق
prorenata U شخص موافق
to go along U موافق بودن
go along U موافق بودن
quarter wind U باد موافق
fair tide U جریان اب موافق
prorenata U نسبت موافق
string along U موافق بودن
to my satisfaction U موافق دلخواه من
compatibly U بطور موافق
at will U موافق میل
after one's will U موافق میل
fair wind U باد موافق
accomodating U راحت موافق
see eye to eye <idiom> U موافق بودن
satisfactorily U موافق دلخواه
shaken U موافق شیوه
after ones own heart U موافق دلخواه
fellow countryman U موافق شدن
friendlies U مهربان موافق
adapt U موافق بودن
disagreed U موافق نبودن
disagreeing U موافق نبودن
disagrees U موافق نبودن
consistently U بطور موافق
favourable U موافق مطلوب
disagree U موافق نبودن
friendlier U مهربان موافق
rationally U موافق عقل
friendly U مهربان موافق
friendliest U مهربان موافق
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
concurring opinion U رای موافق مشروط
genetically U موافق علم پیدایش
harmonious U موزون سازگار موافق
no deal <idiom> U موافق نبودن ،رد کردن
physically U موافق علم فیزیک
to agree on something U موافق بودن با چیزی
quite the thing U موافق سبک روز
geometrically U موافق علم هندسه
geodetically U موافق قاعده پیمایش
genealogically U موافق شجره نامه
to a toa praposal U باپیشنهادی موافق بودن
to bring in to line U وفق دادن موافق
comkpliant U موافق اجابت کننده
cronies U رفیق موافق هم اطاق
accommodatingly U بطور موافق راحت
crony U رفیق موافق هم اطاق
scientifically U موافق اصول علمی
no cigar <idiom> U موافق نبودن ،رد کردن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
pros and cons U موافق و مخالف طرفداران و منتقدان
physiognomically U موافق علم قیافه شناسی
in obdience to U برای اطاعت از موافق امر
gastronomically U موافق علم خوب خوردن
she always had her way U همیشه موافق میل اوعمل می شد
adapting U وفق دادن موافق بودن
harmonizing U موافق کردن هم اهنگ شدن
to put over a play U موافق بدادن نمایشی شدن
agrees U موافقت کردن موافق بودن
adapts U وفق دادن موافق بودن
harmonised U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonises U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonising U موافق کردن هم اهنگ شدن
agree U موافقت کردن موافق بودن
bandae jireugi U ضربه دست موافق ایستادن
harmonizes U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonized U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonize U موافق کردن هم اهنگ شدن
agreeing U موافقت کردن موافق بودن
fall in U مطابقت کردن موافق شدن
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
propitiously U بطور مساعد یا موافق خجسته وار
concurrent U دریک وقت واقع شونده موافق
pragmatize U موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
To view something approvingly ( favourably ) . U چیزی را با نظر موافق ( مساعد ) نگریستن
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
irish bull U بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
keep up with the times U موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
live up to one's principles U موافق مرام خود رفتار کردن
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
argued U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
The pros and cons ( of something ) . U جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
arguing U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argue U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
chronologize U بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com