Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i had never seen such a book
U
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I never saw anything like it.
U
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
he never saw a lion
U
او هرگز شیر ندیده است
he has never seen a lion
U
او هرگز شیر ندیده است
Not on your life !
U
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
methought
U
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
unsight
U
ندیده
unscathed
U
صدمه ندیده
permits
U
ندیده گرفتن
intact
U
صدمه ندیده
permit
U
ندیده گرفتن
permitting
U
ندیده گرفتن
to buy a pig in a poke
U
چیزیرا ندیده خریدن
landlubber
U
ادم دریا ندیده
landlubbers
U
ادم دریا ندیده
land lubber
U
ادم دریا ندیده
land lubber
U
ادم کشتی ندیده
We havent seen him for ages.
U
سالهاست اورا ندیده ایم
unscathed
U
خسارت ندیده زخمی نشده
integrity
U
دادهای که آسیب ندیده است
I havent seen you for a long time.
U
مدتها است که شما را ندیده ام
i u. that he has been hurt
U
قول می دهم که اسیبی ندیده باشد
neer
U
هرگز
not for an instant
U
هرگز
over one's dead body
<idiom>
U
هرگز
never
U
هرگز
when hell freezes over
<idiom>
U
هرگز
never more
U
هرگز دیگر
nulipara
U
زن هرگز نزاییده
ever-
U
هرگز هیچ
ever
U
هرگز هیچ
nevermore
U
هرگز دیگر
Eternal (everlasting)life.
U
ابدا" (هرگز ) !
nonwinner
U
هرگز برنده نشده
the jealouse never had tranquillity.
<proverb>
U
یسود هرگز نیاسود .
parity
U
برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
I could never make her understand .
U
هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
that will be the day
<idiom>
U
چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
by the book
U
کتابی
bookish
U
کتابی
literay
U
کتابی
bookman
U
کتابی
scribal
U
کتابی
literary
U
کتابی
Never look a gift horse in the mouth.
<proverb>
U
دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
A tale never loses in the telling .
<proverb>
U
یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
Better late than never!
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
THe flesh will never be separated from the finger .
<proverb>
U
گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
Better late than never.
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
an impersonal deity
U
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
carpenter stopper
U
خفت کتابی
Duch arch
U
قوس کتابی
credenza
U
قفسه یا جا کتابی
book learning
U
علم کتابی
edition
[ed.]
[of a book]
U
چاپ
[کتابی]
edition
[ed.]
[of a book]
U
ویرایش
[کتابی]
the a of a book
U
خوانندگان کتابی
Time and tide wait for no man .
<proverb>
U
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
maiden race
U
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
A watched pot never boils.
<proverb>
U
چون به قورى چشم دوزى هرگز بجوش نیاید .
Borrowed garments never fit well .
<proverb>
U
لباس عاریه هرگز به خوبى اندازه نمى شود.
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
U
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
when reading a book
U
در حال خواندن کتابی
delectus
U
کتابی که پارههای برگزیده
needle book
U
سوزن دان کتابی
book move
U
حرکت کتابی شطرنج
purview of a book
U
انچه کتابی فرامیگیرد
to inset a sheet in a book
U
برگی را در کتابی گذاشتن
To bind a book.
U
کتابی را جلد کردن
bookplayer
U
شطرنج باز کتابی
flex x
U
خرج انفجار کتابی
versions
U
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
to wade through a book
U
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
version
U
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
with out book
U
برون سند کتابی ازبر
to license a book
U
اجازه چاپ کتابی را دادن
he presented abook to me
U
کتابی بمن پیشکشی کرد
the forthcoming book
U
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
book draw
U
تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
he presented me with a book
U
کتابی بمن پیشکشی کرد
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
U
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
like this
U
چنین
such
U
یک چنین
sic
U
چنین
such
U
چنین
so
U
چنین
likewise
U
چنین
it happened thaf
U
چنین
thus
U
چنین
i express my regret for it
U
که چنین شد
pedantry or pedantism
U
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
interpolator
U
کسیکه عبارات قلب در کتابی می افزاید
scissors and paste
U
تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
to put any one through a book
U
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
the report goes
U
چنین گویند
such and such
U
چنین و چنان
exactly
U
چنین است
amen
U
چنین باد
who said so?
U
که چنین حرفی زد
be it so
U
چنین باد
i imagine he is my friend
U
چنین می پندارم
secus
U
نه این چنین
beit so
U
چنین باد
so said darius
U
چنین گفت ....
i was given to understand
U
چنین فهمیدم
methinks
U
چنین مینماید
beit so
U
چنین باشد
there is a rumour that
U
چنین میگویند که
be it so
U
چنین باشد
interleaf
U
برگ سفید که لای برگهای کتابی بگذارند
interleave
U
برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن
sexto
U
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
rubricator
U
کسیکه عنوانهای کتابی رابخط قرمز مینویسد
booklore
U
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
Fate had so decreed . I t was so destined .
U
قسمت چنین بود
meseems
U
چنین بنظرم میرسد
so-called
U
که چنین نامیده شده
methinks
U
بنظرم چنین میرسد
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
so called
U
که چنین نامیده شده
it follows that.....
U
چنین برمی اید که ....
perhaps so
U
شاید چنین باشد
i express my regret for it
U
پوزش میخواهم که چنین شد
in that case
U
حال که چنین است
semble
U
چنین به نظر می رسد
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
که چنین نامیده شده
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
is it not
U
ایا چنین نیست
integrity
U
حقیقتی که بیان کننده این است که فایل روی دیسک آسیب ندیده است و خراب نیست
to prefix a chapter to a book
U
فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
grangerism
U
ارایش کتابی باموادچاپی یاعکس هایی که ازکتابهای دیگرببرند
accession number
U
نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
what not
U
قفسه گنجه طاقچه دار کتاب دان جا کتابی
so and so
U
اینکار وانکار چنین وچنان
so-and-so
U
اینکار وانکار چنین وچنان
is that so?
U
ایا وا قعا چنین است
it promisews to be easy
U
چنین مینماید که اسان است
scilicet
U
از این چنین استنباط میشود.....
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
U
ابدا"چنین چیزی نیست
ex-directory
U
شخصی که چنین شمارهای را دارد
But fate decreed otherwise.
U
اما قسمت چنین بود .
so to speak
U
اگربتوان چنین چیزی گفت
such being the case
U
حال که چنین است دراینصورت
dedication
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
he pretended to be asleep
U
چنین وانمود کرد که خواب است
coloratura
U
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
The story goes that …
U
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
coloraturas
U
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
so to peaking
U
اگر بتوان چنین چیزی گفت
Such a thing does not exist at all .
U
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
A to Z
U
کتابی حاوی اطلاعات مربوط به نقشه راههای یک شهر یا ناحیه مشخص
White Papers
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
It was inappropriate to make such a remark .
U
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
No such a thing has been stipulated in the contract.
U
درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
sic
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
glossarist
U
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
Never spend money before you have earned it.
هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
sick
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sickest
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
white crow
U
چیز ندیده چیز کمیاب
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
the big three
U
ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.
U
قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
this day six months
U
شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
duodecimo
U
کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
twelvemo
U
کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
cruelty
U
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
imperialism
U
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
epitomist
U
شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
U
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame.
U
اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
if so
U
اگر هست اگر چنین است
object code
U
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
bill of rights
U
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
adder
U
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders
U
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com