Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I have done my homework. I know how to cope .
U
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sand crack
U
شکاف درسم اسب
i learnt my lesson
U
درسم را یاد گرفتم
i do know
U
می دانم
for a iknow
U
تا انجا که می دانم
As far as I know . So far as I know.
U
تا آنجا که من می دانم
I don't know it either!
<idiom>
U
من هم نمی دانم!
for a iknow
U
انچه من می دانم
For goodness sake ,how do I know?
U
بابا من چه می دانم ؟
I appreciate the fact that ...
U
من قدر این را می دانم که ...
I dont know what is what.
U
نمی دانم چی به چیه
I dont exactly know.
U
درست نمی دانم
i deed it my duty to
U
وفیفه خود می دانم که
I dont know what became of him .
U
نمی دانم چه بسرش آمد
Ask me another !
<idiom>
U
من نمی دانم!
[اصطلاح روزمره]
I dont know and I dont want to know .
U
نه می دانم ونه می خواهم بدانم
Now you're asking me one!
<idiom>
U
من نمی دانم!
[اصطلاح روزمره]
I know best where my interests lie.
U
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I feel morally bound to …
U
از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
U
نمی دانم کدام گوری رفته است
If I lay my hands on him.
U
اگر دستم به اوبرسد می دانم چکار کنم
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
U
من هم نمی دانم
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
U
من هم نمی دانم
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
psychologically
U
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
I'm
U
من هستم
am
U
هستم
i am pushed for money
U
هستم
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
i have not a dry t. on me
U
سر تا پا خیس هستم
i feel
U
گرسنه هستم
i am under obligation to him
U
من ممنون او هستم
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
we owe him for his services
U
خدمات او هستم
I'm your age.
U
من هم سن شما هستم.
iam d. to go
U
ارزومندرفتن هستم
feet dry
U
روی هدف هستم
i am under obligation to him
U
زیر بارمنت او هستم
i am bend on going
U
مصمم هستم بروم
i feel sleepy
U
خواب الود هستم
i a with you on that matter
U
من در ان موضوع با شماموافق هستم
I am at your disposal.
U
من دراختیار تان هستم
i own that house
U
من صاحب ان خانه هستم
i am at your service
U
در خدمت شما هستم
iam in bad
U
خیلی در تنگی هستم
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
own a house
U
دارای خانهای هستم
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
i await you
U
منتظر شما هستم
Join the club!
U
من هم درشرایطی مشابه هستم !
iam a for his life
U
برای جانش دل واپس هستم
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
I come from Iran . I am Iranian.
U
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
i owe him &
U
پنج لیره به او بدهکار هستم
I am on intimate terms with one of the ministers .
U
با یکی از وزراء نزدیک هستم
i am about that
U
من در این خصوص دلواپس هستم
That is my line ( field ) .
U
خودم این کاره هستم
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
I agree with you completely.
U
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
i am not made of salt
U
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I'll be happy to help
[assist]
you.
U
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I'm full.
U
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I know the area more or less .
U
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am your humble servant . I defer to you .
U
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I am very orderly and systematic in my work .
U
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
U
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
No one sent me, I am here on my own account.
U
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
U
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I am prepared for any eventuality.
U
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
iam so tired that i cannot eat
U
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadied
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened.
U
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
salvos
U
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
U
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Can you show me on the map where I am?
U
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
spitting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye
U
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
holding
U
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
flowingly
U
روان
ghosts
U
روان
ghost
U
روان
dust bowl
U
شن روان
glib
U
روان
spiriting
U
روان
lotic water
U
اب روان
liquidly
U
روان
flowing
U
روان
handiest
U
روان
handier
U
روان
inviscid
U
روان
liquid
U
روان
liquids
U
روان
easier
U
روان
easiest
U
روان
voluble
U
روان
facile
U
روان
fluid
U
روان
gushing
U
روان
fluent
U
روان
easy
U
روان
fluids
U
روان
cursive
U
روان
slurry
U
گل روان
spirit
U
روان
running water
U
اب روان
handy
U
روان
glibly
U
روان
psyche
U
روان
shifting sand
U
شن روان
profluent
U
روان
psychometrics
U
روان سنجی
psychometry
U
روان سنجی
psychologt
U
روان شناسی
psychography
U
روان نگاری
liquid
U
روان سلیس
mobiles
U
روان سیال
psychogenic
U
روان زاد
liquids
U
روان سلیس
psychoneurosis
U
روان رنجوری
psychoneurotic
U
روان رنجور
learnt
U
روان کردن
smoothe
U
روان بی تکان
sleep walker
U
خوابیده شب روان
psychodynamic
U
روان پویشی
sedan chaire
U
تخت روان
quick gravel
U
ریگ روان
running sand
U
ریگ روان
quick sand
U
ماسه روان
psychotherapeutic
U
روان درمانبخش
to let off
U
روان ساختن
psychosomatics
U
روان تنایی
psychophysiology
U
روان- فیزیولوژی
psychophysics
U
روان- فیزیک
to run off
U
روان بودن
psychics
U
روان شناسی
traumatism
U
روان زخم
psychedelic
U
روان گردان
strecher
U
تخت روان
mobile
U
روان سیال
smoothed
U
نرم روان
smooths
U
نرم روان
ballpoint pens
U
روان نویس ها
ballpoints
U
روان نویس ها
ball pens
U
روان نویس ها
ballpens
U
روان نویس ها
smoothest
U
نرم روان
current
U
جاری و روان
currents
U
جاری و روان
trauma
U
روان زخم
traumas
U
روان زخم
smooth
U
نرم روان
moving staircase
U
پله روان
escalator
U
پله روان
flux
U
روان ساز
psychotherapist
U
روان درمانگر
litter
U
تخت روان
littered
U
تخت روان
littering
U
تخت روان
litters
U
تخت روان
biers
U
تخت روان
bier
U
تخت روان
neuroses
U
روان رنجوری
neurosis
U
روان رنجوری
animus
U
نرینه روان
neurotic
U
روان رنجور
psychosis
U
روان پریشی
psychotic
U
روان پریش
moving stairway
U
پله روان
fuse
U
روان شدن
fused
U
روان شدن
lubricated
U
روان کردن
let off
U
روان کردن
lubricate
U
روان سازنده
liquid bitumen
U
قیر روان
electrodynamics
U
روان برق
easy style
U
انشای روان
liquid fire
U
اتش روان
go-cart
U
تخت روان
anima
U
مادینه روان
mind body problem
U
مساله تن و روان
moving staircase
U
پله روان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com