English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
in the bag <idiom> U مطمئن
trustful U مطمئن
assured U مطمئن
confident U مطمئن
surer U مطمئن
sure U مطمئن
full hearted U مطمئن
safes U مطمئن
surest U مطمئن
safer U مطمئن
safest U مطمئن
safe U مطمئن
to feel secure U مطمئن بودن
assurer U مطمئن سازنده
insures U مطمئن ساختن
self-confident U مطمئن به خود
certifies U مطمئن کردن
self confident U مطمئن بخود
ensuring U مطمئن ساختن
supersub U ذخیره مطمئن
secure of victory U مطمئن به پیروزی
to feel secure U مطمئن شدن
insurance U امتیاز مطمئن
assuror U مطمئن سازنده
insurance U ذخیره مطمئن
over confident U زیاد مطمئن
ensure U مطمئن ساختن
safe life U عمر مطمئن
ensured U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
safe working load U بارکاری مطمئن
insuring U مطمئن ساختن
insecure U غیر مطمئن
certify U مطمئن کردن
trust U مطمئن بودن
trusted U مطمئن بودن
trusts U مطمئن بودن
nail down <idiom> U مطمئن بودن
secure U مطمئن استوار
secures U مطمئن استوار
certifying U مطمئن کردن
just in case U برای مطمئن بودن
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
surefire U مطمئن نتیجه بخش
to ensure something U مطمئن ساختن [چیزی]
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
but don't hold me to it [idiom] U ولی مطمئن نیستم
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
secures U مطمئن تامین کردن
self-assured U مطمئن بنفس خود
secure U مطمئن تامین کردن
self assured U مطمئن بنفس خود
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
I'm U من هستم
am U هستم
i am pushed for money U هستم
You can be sure of that! U در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
we owe him for his services U خدمات او هستم
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
i feel U گرسنه هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
bravura U افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
i am at your service U در خدمت شما هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
feet dry U روی هدف هستم
i await you U منتظر شما هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
own a house U دارای خانهای هستم
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
quoad U درباره
in re U درباره
about U درباره
re- U درباره .....
re- U درباره
concerning U درباره
re U درباره
on U درباره
toward U درباره
re U درباره .....
touching U درباره
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
my sentiment toward him U عقیده من درباره او
respecting U درخصوص درباره
towards U درباره مقارن
of U در سوی درباره
to reflect [on] U فکرکردن [درباره]
holding U در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
monograph U رساله درباره یک موضوع
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
traversabel U سخنرانی درباره مسافرت
to reflect [on] U تامل کردن [درباره]
I am hopeful about the future. U درباره آینده امیدوارهستم
all about U همه چیز درباره
monographs U رساله درباره یک موضوع
to think [of] U فکر کردن [درباره]
to crab [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
travelogues U سخنرانی درباره مسافرت
travelogue U سخنرانی درباره مسافرت
to bitch [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to moan U قر زدن [درباره چیزی]
to moan U نق نق زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to grouch U نق نق زدن [درباره چیزی]
to gripe U نق نق زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U قر زدن [درباره چیزی]
to grouch U قر زدن [درباره چیزی]
to gripe U قر زدن [درباره چیزی]
travelogs U سخنرانی درباره مسافرت
attend to U نظر دادن درباره
gospel U بشارت درباره مسیح
gospels U بشارت درباره مسیح
price expectation U انتظارات درباره قیمت
nomographer U نویسنده کتاب درباره
book review U مقاله درباره کتاب
parley U مذاکره درباره صلح موقت
parleyed U مذاکره درباره صلح موقت
parleying U مذاکره درباره صلح موقت
to nag [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to gripe U گله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to moan U گله کردن [درباره چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com