English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
honor U افتخار
gloriation U افتخار
glory U افتخار
glories U افتخار
insigne U نشان افتخار
mense U نزاکت افتخار
loaded with honours U غرق افتخار
medal of honor U نشان افتخار
medal of honor U مدال افتخار
place of honor U مکان پر افتخار
emblems U نشان افتخار
rolls of honour U لیست افتخار
emblem U نشان افتخار
attribute U شهرت افتخار
attributes U شهرت افتخار
roll of honour U لیست افتخار
attributing U شهرت افتخار
honorific U افتخار امیز
honorifics U افتخار امیز
insignia U نشان افتخار
battle honour U نشان افتخار
honor U عزت افتخار
honorable service U خدمت با افتخار
I'm proud of you. U من به تو افتخار می کنم.
With pleasure. U باعث افتخار من است.
My pleasure. U باعث افتخار من است.
It is a source lf pride . U مایه افتخار است
I'm proud of you. U من بهت افتخار می کنم.
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
honorable service U خدمت افتخار امیز
really U احساس میکنم
I'd like to think that ... U من فرض میکنم که ...
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
i suppose so U گمان میکنم
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
i will note it down U یاد داشت میکنم
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
anticipating it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
i have got him on my brain U همیشه به اوفکر میکنم
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
Am I right in assuming that ...? U آیا درست فرض میکنم که ...
i imagine he is my friend U من تصور میکنم او دوست من است
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
i imagine him to be my friend U من تصور میکنم که او دوست من است
Am I right in thinking ... U آیا درست فکر میکنم که ...
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
now nonsense now U خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
I think we are out of the woods. <idiom> U فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
I'm putting you through now. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. U اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
would you mind ringing U اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
i am p to know him U بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i am thankful to god U خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
Now I'm starting to believe it. U دارم یواش یواش قبولش میکنم.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com