English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I need them urgently. من آنها را فوری میخواهم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
I need them tonight. من آنها را امشب میخواهم.
I need them before friday. من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
coincidence function U پردازش دو یا چند سیگلنال ورودی و خروجی آنها تابع AND آنها باشند
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
manager U برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
managers U برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
I'd like ... من ... را میخواهم.
I'd like a ... من یک ... میخواهم.
I'd like ... من ... میخواهم.
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
I'd like some hair gel. من کمی ژل مو میخواهم.
I'd like some ... من کمی ... میخواهم.
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
I'd like some orange juice. من آب پرتقال میخواهم.
i am in a hurry for it U زود میخواهم
iam inclined to think U میخواهم بگویم
I'd like a dye. من رنگ مو میخواهم.
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
I'd like to pay. میخواهم پرداخت کنم.
I'd like a double room U من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like a shave. میخواهم ریشم را بزنم.
I'd like a sinlge room. من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I will be staying a month U من میخواهم یک ماه بمانم.
I want full insurance. من با بیمه کامل میخواهم.
an inceptive U یعنی میخواهم لرزکنم
I'd like a face-pack. من ماسک صورت میخواهم.
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
Fine, I will take it. خوب من اتاق را میخواهم.
I'd like breakfast, please. لطفا صبحانه میخواهم.
I'd like some coffee. من یه مقدار قهوه میخواهم.
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
I'd like a room with twin beds. من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
I'd like a dessert, please. لطفا دسر میخواهم.
I'd like to try ... من میخواهم ... را امتحان کنم.
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
i express my regret for it U پوزش میخواهم که چنین شد
i want you to go U میخواهم شما بروید
i beg leave to say U اجازه میخواهم بگویم
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
I'd like a double bed room. من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
I'd like a cup of coffee, please. لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
i beg your pardon U پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I want one of these please. لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
I will be staying a few days U من میخواهم چند روزی بمانم.
I'd like a shave. میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I'd like to hire a car. من میخواهم یک اتومبیل اجاره کنم.
I'd like some small change. من قدری پول خرد میخواهم.
I'd like a shampoo and set. شامپو و خشک کردن میخواهم.
I'd like a haircut, please. لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
I want these clothes washed. من میخواهم این لباس ها شسته شود.
I'd like a shampoo for greasy hair. من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
I'd like a shampoo for dry hair. من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
I want these clothes cleaned. من میخواهم این لباس ها تمیز شود.
I want these clothes ironed. من میخواهم این لباس ها اتو شود.
I'd like to change some 1000 euro. میخواهم ۱۰۰۰ یورو را تبدیل کنم.
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
I want to leave the car in the railway station U من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
spot U فوری
spontaneous U فوری
sudden U فوری
acute <adj.> U فوری
intuitive <adj.> U فوری
instantaneous <adj.> U فوری
immediate <adj.> U فوری
instanter U فوری
unintermediate <adj.> U فوری
snap shot U فوری
urgently U فوری
prompted U فوری
prompts U فوری
posthaste U فوری
spots U فوری
urgent U فوری
prompt U فوری
urgent priority U تقدم فوری
immediate action U عملیات فوری
immediate memory U حافظه فوری
instantaneous reaction U واکنش فوری
snap shot U عکس فوری
spot test U ازمایش فوری
immediate mission U تک فوری هوایی
speedy trial U دادرسی فوری
snap shooter U عکاس فوری
immediate message U پیام فوری
inst U مخفف فوری
hasty U عجولانه فوری
prompt delivery U تحویل فوری
prompt deployment U گسترش فوری
pistolgraph U عکس فوری
scram U فوری رفتن
prompt payment U پرداخت فوری
emergency care U مراقبتهای فوری
scrams U فوری رفتن
cash prompt U نقد فوری
real time U بازده فوری
snapshot U عکس فوری
snapshots U عکس فوری
instantaneous photograph U عکس فوری
emergency priority U تقدم فوری
cash spot U نقد فوری
immediate U خیلی فوری
snap shot U عکس فوری گرفتن
snapping U گرفتن عکس فوری
snapped U گرفتن عکس فوری
snapshoot U عکس فوری گرفتن
snapshoot U تیر فوری انداختن
the letter is urgent U نامه فوری است
red alert U آژیر خطر فوری
upsurge U قیام فوری وناگهانی
immediate mission U ماموریت فوری هوایی
red alerts U آژیر خطر فوری
snap U گرفتن عکس فوری
snap report U گزارش فوری یا انی
immediate addressing U ادرس دهی فوری
immediate action U عکس العمل فوری
payable immediately U قابل پرداخت فوری
pistolgraph U دستگاه عکس فوری
snaps U گرفتن عکس فوری
quick set U گرفتن فوری بتن
ready service U اماده به استفاده فوری
tea bags U پاکت محتوی چای فوری
Please reply as a matter of urgency. U لطفا فوری پاسخ دهید.
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
exigent U محتاج به اقدام یا کمک فوری
spot price U قیمت برای فروش فوری
tea bag U پاکت محتوی چای فوری
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
emergencies U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
This company guarantees prompt delivery of goods. U این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> U فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
A rapid response would be appreciated. U از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
emergency U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergencies U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
reflex force U نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
inquiry processing U فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
readout U دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
accelerating pump U پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
on their part <adv.> U از طرف آنها
themselves [for their part] <adv.> U از طرف آنها
for their part <adv.> U از طرف آنها
channeling U یچ کردن بین آنها
channels U یچ کردن بین آنها
rules U وعملیات روی آنها
channel U یچ کردن بین آنها
Ask each and every one of them . U ازیک یک آنها بپرسید
channeled U یچ کردن بین آنها
in such a way as to enable them U به طوری که آنها بتوانند
channelled U یچ کردن بین آنها
Send them in two at a time . U آنها رادو تا دوتابفرست تو
They held me culpable for the accident. U آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
BCC U و لیست آنها را نشان نمیدهد
They cannot hold a candle to him . U سگش می ارزد بهمه آنها
When will they be ready? U چه وقت آنها حاضر میشود؟
They became estranged . They fell out . U میانه آنها بهم خورد
description U لیست داده ها و خصوصیات آنها
descriptions U لیست داده ها و خصوصیات آنها
logical U مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
They gave me permission by way of an exception ... U آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
keep these separate from those. U اینها را از آنها جدا نگاهدار
They were all alike. U همه آنها یکی بودند.
dotting U در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dot U در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
microcomputing U مربوط به ریز کامپیوتر و استفاده آنها
double vault U [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
Their names are as follows . U اسامی آنها بقرار زیر است
They were all either kI'lled ou taken prisoners . U همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
downsize U که در آنها ایستگاههای کاری هوشمند هستند.
cataloged U لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
cataloging U لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
catalogs U لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
cataloguing U لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
catalogue U لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
catalogued U لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
list U لیست توابع یا دستورات و حل آنها در برنامه
catalogues U لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
reference U لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
references U لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
I cant see much difference in them. U فرق زیادی بین آنها نمی بینم
Nothing was said between them. U هیچ کلمه ای بین آنها رد و بدل نشد.
byte U که کامپیوتر در یک واحد روی آنها کار میکند
Bantu U وابسته به مردم بانتو و زبانها و فرهنگهای آنها
hash U لیست ورودی ها طبق شماره hash آنها
They were all dreesd in black. U تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
schematic U نمایش قط عات سیستم و نحوه اتصال آنها
chronological order U ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
bytes U که کامپیوتر در یک واحد روی آنها کار میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com