English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
facies U منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slots U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
surfari U گروه موج سواران درجستجوی منطقه مناسب
slot U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slotting U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
variables U شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variable U شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
local U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
locals U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
particularism U دلبستگی بمرام خاصی
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
particularity U بستگی بعقاید خاصی
referring to a document U استناد به مدرک خاصی
reliance on a document U استناد به مدرک خاصی
intonate U بااهنگ خاصی ادا کردن
intonate U با لحن خاصی تلفظ کردن
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
meaner U معنی ومفهوم خاصی داشتن
laic U شخص که علم خاصی را نداند
dialects U نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
dialect U نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
dead U [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
mean U معنی ومفهوم خاصی داشتن
special administration U اداره قسمت خاصی از ترکه
meanest U معنی ومفهوم خاصی داشتن
stylize U به روش یا سبک خاصی دراوردن
attitudinize U حالت خاصی بخود گرفتن
interspecies U واقع در بین دستههای خاصی
interspecific U واقع در بین دستههای خاصی
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
blocks U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
selective U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selectively U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
blinded U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blocked U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
block U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blinds U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
doctrinaire U کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
put U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
dedicated U کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
attachment U وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
sig U علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
puts U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
putting U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
code U سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
toneme U لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
doped U قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
dedicated U برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
locals U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
case law U رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
integral U وسیله جانبی یا طرح خاصی که در سیستم نصب شده است
engine U بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
pact U نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pacts U نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
terrane U طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
area U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
pitches U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
areas U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
processor U ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
hot dog skiing U اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
boot U دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
hotspot U فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
demanded U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
attached processor U ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
DPA U روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
port a punch card U علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
relevant U مناسب
proper U مناسب
suitable <adj.> U مناسب
adaptations U مناسب
fitting U مناسب
fit U مناسب
euqal U مناسب
congurous U مناسب
adaptation U مناسب
close fit U مناسب
fits U مناسب
infelicitous U نا مناسب
by fits and starts U مناسب
apposite U مناسب
idoneous U مناسب
in point U مناسب
adaption U مناسب
condign U مناسب
habile U مناسب
accomodating U مناسب
fittest U مناسب
irrelative U نا مناسب
handy [useful] <adj.> U مناسب
appropriate [for an occasion] <adj.> U مناسب
expedient <adj.> U مناسب
appropriate <adj.> U مناسب
adequate <adj.> U مناسب
useful <adj.> U مناسب
functional <adj.> U مناسب
appropriate [to] <adj.> U مناسب [به]
practicable <adj.> U مناسب
practical <adj.> U مناسب
purpose-built <adj.> U مناسب
helpful <adj.> U مناسب
beneficial <adj.> U مناسب
serviceable <adj.> U مناسب
utile [archaic] [useful] <adj.> U مناسب
advantageous <adj.> U مناسب
sufficing <adj.> U مناسب
utilitarian [useful] <adj.> U مناسب
satisfactory <adj.> U مناسب
good [sufficient] <adj.> U مناسب
acceptable <adj.> U مناسب
true <adj.> U مناسب
valuable <adj.> U مناسب
real <adj.> U مناسب
exact <adj.> U مناسب
correct <adj.> U مناسب
accurate [correct] <adj.> U مناسب
incompetent U نا مناسب
shapeable U مناسب
semblable U مناسب
proper <adj.> U مناسب
purposive <adj.> U مناسب
pertains U مناسب
pertained U مناسب
pertain U مناسب
assorted U مناسب
tailored U مناسب
optimum U مناسب
applicatory <adj.> U مناسب
oportuneness U مناسب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com