English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
believable U قابل قبول
receivable U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
reasonable U قابل قبول
acceptable U قابل قبول
passable U قابل قبول
allowable U قابل قبول
tolerable U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
admissible U قابل قبول
admittable U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
aceptive U قابل قبول
valid U قابل قبول
to hold water U قابل قبول بودن
credibility U قابل قبول بودن
valid assumptions U فروض قابل قبول
eligibly U بطور قابل قبول
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
to be valid U قابل قبول بودن
popularity U قابل قبول عامه
hard currencies U ارز قابل قبول
admissible load U بار قابل قبول
admissible stress U تلاش قابل قبول
admissibleness U بطور قابل قبول
permissible stress U خستگی قابل قبول
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
legal tender U پول قابل قبول
acceptable product U فراورده جانشین قابل قبول
acceptable quality level U سطح کیفیت قابل قبول
argumentum U یک سلسله دلایل قابل قبول
acceptable alter nate product U فراورده مشابه قابل قبول
europatents U حق اختراع قابل قبول دراروپا
persona non grata U شخص غیر قابل قبول
cut off ratio U حداقل نرخ قابل قبول
primafacie U در بادی امر قابل قبول
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
add up <idiom> سازگار و قابل قبول به نظر رسیدن
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
operation exposure guide U حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
standards U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
signalled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signaled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
through the green U منطقه قابل استفاده در بازی گلف
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
wind aided U اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
chapman region U منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
reception U قبول
acknowledgment U قبول
acceptances U قبول
compliance U قبول
adoption U قبول
receptions U قبول
imprimatur U قبول
acceptance U قبول
admissions U قبول
intromission U قبول
admission U قبول
taken U مورد قبول
rejection U عدم قبول
rejection U قبول نکردن
ineligible U غیرقابل قبول
received U مورد قبول
compliant U قبول کننده
implied acceptance U قبول ضمنی
unacceptably U غیرقابل قبول
acceptability U قابلیت قبول
acceptability U قبول شدگی
I agree. U قبول دارم.
unacceptable U غیرقابل قبول
acceptance U قبول قرارداد
intolerance U عدم قبول
passes U قبول کردن
passed U قبول کردن
reply paid U جواب قبول
entertain U قبول کردن
entertained U قبول کردن
pass U قبول کردن
ratification U قبول قبولی
entertains U قبول کردن
incompliance U عدم قبول
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
express acceptance U قبول صریح
agreement U قرار قبول
agreements U قرار قبول
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
admit U قبول کردن
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
honoring U قبول کردن
honored U قبول کردن
adoption U قبول به فرزندی
honors U قبول کردن
honours U قبول کردن
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
honouring U قبول کردن
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
honoured U قبول کردن
honour U قبول کردن
withdraws U قبول نکردن
adopts U قبول کردن
disclaim U قبول نکردن
disclaimed U قبول نکردن
disclaiming U قبول نکردن
disclaims U قبول نکردن
admits U قبول کردن
admitting U قبول کردن
acceptances U قبول قرارداد
conceding U قبول شکست
concedes U قبول شکست
conceded U قبول شکست
adopting U قبول کردن
accord U قبول کردن
withdraw U قبول نکردن
adopt U قبول کردن
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
accords U قبول کردن
accorded U قبول کردن
to take in U قبول کردن
concede U قبول شکست
adhibit U قبول کردن
embracement U قبول اتخاذ
acceptation tacite U قبول ضمنی
acceptor U قبول کننده
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
acceptancy U اماده قبول
admission of liability U قبول بدهی
acceptance by conduct U قبول فعلی
offer and acceptance U ایجاب و قبول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com