Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
invest
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invests
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
invested
U
منصوب کردن
invest
U
منصوب کردن
investing
U
منصوب کردن
invests
U
منصوب کردن
appointe
U
منصوب کردن
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
put
U
منصوب کردن واداشتن
putting
U
منصوب کردن واداشتن
puts
U
منصوب کردن واداشتن
intromit
U
جادادن منصوب کردن
appoints
U
برقرار کردن منصوب کردن
appoint
U
برقرار کردن منصوب کردن
instate
U
برقرار کردن منصوب نمودن
to put in
U
منصوب کردن ارائه دادن
admit
U
اعطاء کردن
admitting
U
اعطاء کردن
allow
U
اعطاء کردن
admits
U
اعطاء کردن
grant
U
اعطاء کردن
allowing
U
پذیرفتن اعطاء کردن
allow
U
پذیرفتن اعطاء کردن
allows
U
پذیرفتن اعطاء کردن
capitalization
U
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
conferred
U
اعطاء کردن مشورت کردن
conferring
U
اعطاء کردن مشورت کردن
confers
U
اعطاء کردن مشورت کردن
confer
U
اعطاء کردن مشورت کردن
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
pool
U
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled
U
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools
U
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
put on
U
: تحمیل کردن گذاردن
posed
U
: مطرح کردن گذاردن
posing
U
: مطرح کردن گذاردن
poses
U
: مطرح کردن گذاردن
pose
U
: مطرح کردن گذاردن
thwart
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
foil
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
thwarted
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
godfather
U
نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
godfathers
U
نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
denote
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
foiled
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
foiling
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
denotes
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
foils
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
put by
U
قطع کردن کنار گذاردن
denoted
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
lay-bys
U
کنار گذاردن متروک کردن
mediate
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
subscribed
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
lay-by
U
کنار گذاردن متروک کردن
lay by
U
کنار گذاردن متروک کردن
subscribes
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
subscribing
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
intervened
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
interfere
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
interfered
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
intervene
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
interferes
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
mediating
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
intervenes
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
mediates
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
subscribe
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
mediated
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
capitalized
U
سرمایه جمع کردن
capitalize
U
سرمایه جمع کردن
capitalised
U
سرمایه جمع کردن
invested
U
سرمایه گذاری کردن
capitalising
U
سرمایه جمع کردن
invests
U
سرمایه گذاری کردن
capitalises
U
سرمایه جمع کردن
deposits
U
سرمایه گذاری کردن
investing
U
سرمایه گذاری کردن
funded
U
سرمایه گذاری کردن
invest
U
سرمایه گذاری کردن
fund
U
سرمایه گذاری کردن
deposit
U
سرمایه گذاری کردن
capitalizing
U
سرمایه جمع کردن
capitalizes
U
سرمایه جمع کردن
encase
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
straiten
U
باریک کردن درتنگی ومضیقه گذاردن
ovulate
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
encases
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
ovulated
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulates
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
encased
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
ovulating
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
overcapitalize
U
بیش از حد سرمایه گذاری کردن
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
recapitalize
U
سرمایه گذاری مجدد کردن
to shift off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
to shuffle off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
scores
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
to check off
U
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
score
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
To put money into somethings.
U
درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
finances
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to boondoggle
[American English]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock
U
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
intensive cultivation
U
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
checker
U
بشکل شطرنجی ساختن یاعلامت گذاردن شطرنجی کردن
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
capital consumption allowance
U
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap
U
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment
U
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
appointees
U
منصوب
appointee
U
منصوب
installs
U
منصوب نمودن
install
U
منصوب نمودن
instal
U
منصوب نمودن
appointor
U
منصوب کننده
installing
U
منصوب نمودن
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers
U
سرمایه دار سرمایه گذار
financier
U
سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
nominees
U
منصوب تعیین شده
nominee
U
منصوب تعیین شده
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
self appointed
U
منصوب شده بوسیله خویشتن
self-appointed
U
منصوب شده بوسیله خویشتن
regius professor
U
استاد منصوب ازطرف پادشاه
conferment
U
اعطاء
bestowment
U
اعطاء
bestowal
U
اعطاء
allowances
U
اعطاء
allowance
U
اعطاء
concession
U
اعطاء
concessions
U
اعطاء
condescension
U
اعطاء
awardable
U
قابل اعطاء
awarder
U
اعطاء کننده
repatriations
U
اعطاء تابعیت
repatriation
U
اعطاء تابعیت
donors
U
اعطاء کننده
donor
U
اعطاء کننده
residential investments
U
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
to impress a mark on something
U
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
licencor
U
اعطاء کننده جواز
licencor
U
اعطاء کننده پروانه
licensor
U
اعطاء کننده جواز
licensor
U
اعطاء کننده پروانه
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
marginal utility of capital
U
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital
U
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program
U
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com