Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lodgment or lodge
U
منزل گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lodgement
U
منزل گیری استقرار
lodgment
U
منزل گیری استقرار
Other Matches
He's a wet blanket.
U
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
lodges
U
منزل
commorancy
U
منزل
hearth
U
منزل
pieds-a-terre
U
منزل
house
U
منزل
housed
U
منزل
pied-a-terre
U
منزل
houses
U
منزل
halting place
U
منزل
lodged
U
منزل
abodes
U
منزل
dwelling
U
منزل
habitations
U
منزل
habitation
U
منزل
dwellings
U
منزل
domicile
U
منزل
domiciles
U
منزل
houseful
U
یک منزل بر
lodgings
U
منزل
lodging
U
منزل
lodge
U
منزل
biding
U
منزل
abode
U
منزل
hospice
U
منزل
withindoors
U
در منزل
stage
U
منزل
home
U
منزل
homes
U
منزل
stages
U
منزل
hearths
U
منزل
inn
U
منزل
inns
U
منزل
hospices
U
منزل
dwelling
U
منزل کردن
roosts
U
منزل کرن
lodge
U
منزل دادن
dwelling house
U
منزل مسکونی
household economy
U
تدبیر منزل
take up ones abode
U
منزل کردن
outdoors
U
خارج از منزل
to move out
U
[از منزل]
رفتن
quarters
U
منزل بخش
home address
U
آدرس منزل
roosting
U
منزل کرن
accommodated
U
منزل دادن
encamped
U
منزل دادن
dwelt
U
منزل داشت
dwelt
U
منزل کرد
encamp
U
منزل دادن
accommodate
U
منزل دادن
encamping
U
منزل دادن
dwellings
U
منزل کردن
board
U
منزل کردن
boarded
U
منزل کردن
accomodate
U
منزل دادن
home economics
U
تدبیر منزل
roost
U
منزل کرن
roosted
U
منزل کرن
accommodates
U
منزل دادن
encamps
U
منزل دادن
to shift one's lodging
U
تغییردادن منزل
accommodating
U
منزل مناسب
camp
U
منزل کردن
lodges
U
منزل دادن
lodges
U
منزل کردن
encage
U
منزل دادن
alfresco
U
خارج از منزل
home economics
U
اقتصاد منزل
digging
U
خانه منزل
homeward
U
بطرف منزل
He came out of the house.
U
از منزل درآمد
housekeeping
U
اداره منزل
houses
U
منزل گزیدن
housed
U
منزل گزیدن
house arrest
U
توقیف در منزل
house
U
منزل گزیدن
housework
U
کار منزل
camped
U
منزل کردن
abided
U
منزل کردن
lodged
U
منزل کردن
abide
U
منزل کردن
lodged
U
منزل دادن
abides
U
منزل کردن
residance telephone
U
تلفن منزل
to take up one's quarters
U
منزل کزدن
camps
U
منزل کردن
lodge
U
منزل کردن
WI'll you take me home?
U
مرا به منزل می رسانید ؟
halfway house
U
منزل نیمه راه
halfway houses
U
منزل نیمه راه
accommodation
U
منزل وسایل راحتی
accommodations
U
منزل وسایل راحتی
houseplant
U
گیاه توی منزل
houseplants
U
گیاه توی منزل
I am staying at the hotel.
U
در هتل منزل دارم.
To put up at a place .
U
درجایی منزل کردن
Is there anybody at home ? Anybody home ?
U
کسی منزل هست ؟
search warrants
U
حکم تفتیش منزل
search warrant
U
حکم تفتیش منزل
manors
U
ملک تیولی منزل
to fix up
U
منزل دادن پوشانیدن
petted
U
حیوان اهلی منزل
manor
U
ملک تیولی منزل
pets
U
حیوان اهلی منزل
pet
U
حیوان اهلی منزل
well lodged
U
دارای منزل راحت
to move out
U
[از منزل]
بارکشی کردن
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
house service meter
U
کنتور برق منزل
house wiring switch
U
کلید برق منزل
I'll be at home today .
U
امروز منزل خواهم بود
domiciles
U
منزل یا مرکز مهم امور
outhouse
U
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
domicile
U
منزل یا مرکز مهم امور
to put up
U
منزل دادن به نامزد کردن
rooms
U
مسکن گزیدن منزل دادن به
room
U
مسکن گزیدن منزل دادن به
A load askew does not reach its destination .
<proverb>
U
بار کج به منزل نمى رسد .
put-up
U
طرح کردن منزل دادن
He went home on leave .
U
مرخصی گرفت رفت منزل
outhouses
U
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
put up
U
طرح کردن منزل دادن
speciality of the house
U
غذای مخصوص طبخ منزل
easement
U
راحت شدن از درد منزل
eating out
U
صرف غذا بیرون از منزل
his severity relaxed
U
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
A light burden soon reaches home .
<proverb>
U
بار سبک زود به منزل مى رسد .
come and take p luck with us
U
بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
Could you put us up for the night ?
U
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
subsidized accommodation
U
منزل با کمک هزینه
[کرایه و غیره]
where do you live
U
کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
with whom do you board
U
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
U
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
barracking
U
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked
U
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack
U
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
Try to be home before dark.
U
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
digamy
U
دو زن گیری دو شوهر گیری
Floreale
U
[سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
Lets go to my house for pot luck .
U
برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
to register with the police
U
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
The hotel was home from home .
U
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
U
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour
U
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
yule log
U
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
Home , sweet home .
U
هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
compression molding process
U
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system
U
سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
declinating station
U
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter
U
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
housed
U
منزل دادن پناه دادن
house
U
منزل دادن پناه دادن
houses
U
منزل دادن پناه دادن
moving iron instrument
U
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
biases
U
سو گیری
recature
U
پس گیری
bias
U
سو گیری
skims
U
کف گیری
skimmed
U
کف گیری
skim
U
کف گیری
retractaion
U
پس گیری
recapturing
U
پس گیری
scorification
U
کف گیری
dewatering
U
اب گیری
lutation
U
گل گیری
luting
U
گل گیری
recaptured
U
پس گیری
recaptures
U
پس گیری
resumption
U
از سر گیری
catch
U
بل گیری
recapture
U
پس گیری
exorcism
U
جن گیری
exorcisms
U
جن گیری
monogyny
U
یک زن گیری
quarantining
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
punctiliousness
U
نکته گیری
criticalness
U
خرده گیری
damage control
U
اسیب گیری
crabber
U
خرچنگ گیری
emulsification
U
عصاره گیری
removal of phosphorus
U
فسفر گیری
conscription
U
سرباز گیری
crackdowns
U
سخت گیری
removal of cinder
U
تفاله گیری
crackdown
U
سخت گیری
fueling
U
سوخت گیری
moulding
U
قالب گیری
stamping
U
قالب گیری
removal of slag
U
شلاکه گیری
decalcification
U
کلسیم گیری
spile
U
سوراخ گیری
sedimentation
U
لای گیری
scotomization
U
نادیده گیری
scorification
U
تفاله گیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com