English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to fix up U منزل دادن پوشانیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accommodates U منزل دادن
accommodated U منزل دادن
accommodate U منزل دادن
encamps U منزل دادن
accomodate U منزل دادن
encamping U منزل دادن
encamped U منزل دادن
encamp U منزل دادن
lodges U منزل دادن
lodged U منزل دادن
lodge U منزل دادن
encage U منزل دادن
house U منزل دادن پناه دادن
houses U منزل دادن پناه دادن
housed U منزل دادن پناه دادن
to put up U منزل دادن به نامزد کردن
rooms U مسکن گزیدن منزل دادن به
put-up U طرح کردن منزل دادن
put up U طرح کردن منزل دادن
room U مسکن گزیدن منزل دادن به
to put on U پوشانیدن
inundating U از اب پوشانیدن
inundates U از اب پوشانیدن
endue U پوشانیدن
inundated U از اب پوشانیدن
wainscot U پوشانیدن
wainscots U پوشانیدن
inundate U از اب پوشانیدن
gears U پوشانیدن
gear U پوشانیدن
geared U پوشانیدن
drape U باپارچه پوشانیدن
cases U پوشانیدن صندوق
garb U جامه پوشانیدن به
garb U لباس پوشانیدن
draped U باپارچه پوشانیدن
case U پوشانیدن صندوق
drapes U باپارچه پوشانیدن
draping U باپارچه پوشانیدن
overgrow U روی چیزی را پوشانیدن
wrap U قنداق کردن پوشانیدن
wraps U قنداق کردن پوشانیدن
cover U روکش کردن پوشانیدن پوشش
coverings U روکش کردن پوشانیدن پوشش
covers U روکش کردن پوشانیدن پوشش
enclothe U لباس پوشاندن رخت پوشانیدن
crape U نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
homes U منزل
stage U منزل
lodges U منزل
pieds-a-terre U منزل
lodge U منزل
houseful U یک منزل بر
lodged U منزل
home U منزل
domiciles U منزل
domicile U منزل
abode U منزل
abodes U منزل
withindoors U در منزل
commorancy U منزل
pied-a-terre U منزل
dwellings U منزل
hearths U منزل
hearth U منزل
dwelling U منزل
biding U منزل
inns U منزل
habitation U منزل
houses U منزل
house U منزل
halting place U منزل
habitations U منزل
stages U منزل
housed U منزل
hospices U منزل
hospice U منزل
lodging U منزل
inn U منزل
lodgings U منزل
board U منزل کردن
home address U آدرس منزل
camped U منزل کردن
camps U منزل کردن
dwelling house U منزل مسکونی
house U منزل گزیدن
residance telephone U تلفن منزل
abides U منزل کردن
abide U منزل کردن
accommodating U منزل مناسب
boarded U منزل کردن
camp U منزل کردن
quarters U منزل بخش
to move out U [از منزل] رفتن
roosts U منزل کرن
roosting U منزل کرن
housework U کار منزل
house arrest U توقیف در منزل
roosted U منزل کرن
roost U منزل کرن
lodgment or lodge U منزل گیری
to take up one's quarters U منزل کزدن
housekeeping U اداره منزل
abided U منزل کردن
to shift one's lodging U تغییردادن منزل
He came out of the house. U از منزل درآمد
lodges U منزل کردن
outdoors U خارج از منزل
take up ones abode U منزل کردن
houses U منزل گزیدن
dwelling U منزل کردن
lodge U منزل کردن
homeward U بطرف منزل
digging U خانه منزل
lodged U منزل کردن
home economics U تدبیر منزل
alfresco U خارج از منزل
dwellings U منزل کردن
dwelt U منزل کرد
household economy U تدبیر منزل
home economics U اقتصاد منزل
housed U منزل گزیدن
dwelt U منزل داشت
withindoors U اشخاص داخل منزل
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
To put up at a place . U درجایی منزل کردن
search warrants U حکم تفتیش منزل
well lodged U دارای منزل راحت
WI'll you take me home? U مرا به منزل می رسانید ؟
lodgement U منزل گیری استقرار
to move out U [از منزل] بارکشی کردن
manor U ملک تیولی منزل
houseplant U گیاه توی منزل
accommodation U منزل وسایل راحتی
halfway houses U منزل نیمه راه
halfway house U منزل نیمه راه
petted U حیوان اهلی منزل
house wiring switch U کلید برق منزل
houseplants U گیاه توی منزل
pets U حیوان اهلی منزل
pet U حیوان اهلی منزل
manors U ملک تیولی منزل
search warrant U حکم تفتیش منزل
lodgment U منزل گیری استقرار
Is there anybody at home ? Anybody home ? U کسی منزل هست ؟
house service meter U کنتور برق منزل
accommodations U منزل وسایل راحتی
I'll be at home today . U امروز منزل خواهم بود
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
eating out U صرف غذا بیرون از منزل
speciality of the house U غذای مخصوص طبخ منزل
outhouse U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
easement U راحت شدن از درد منزل
A load askew does not reach its destination . <proverb> U بار کج به منزل نمى رسد .
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
outhouses U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
come and take p luck with us U بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
subsidized accommodation U منزل با کمک هزینه [کرایه و غیره]
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
A light burden soon reaches home . <proverb> U بار سبک زود به منزل مى رسد .
where do you live U کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
Try to be home before dark. U سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
barracking U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
Floreale U [سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
The hotel was home from home . U هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
to register with the police U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Lets go to my house for pot luck . U برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
Home , sweet home . U هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com