Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
back slide
U
منحرف شدن از مسیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
slip
U
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slipped
U
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slips
U
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
Other Matches
deviating
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
U
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup
U
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
U
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
U
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
summit
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summits
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route
U
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane
U
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
amiss
U
منحرف
pervert
U
منحرف
perverse
U
منحرف
perverted
U
منحرف
deviant
U
منحرف
astray
U
منحرف
deviator
U
منحرف
lost
U
منحرف
hell bent
U
منحرف
hell-bent
U
منحرف
deviants
U
منحرف
digressional
U
منحرف
perverting
U
منحرف
deviated
U
منحرف
awry
U
منحرف
deviates
U
منحرف
deviate
U
منحرف
aberrant
U
منحرف
deviating
U
منحرف
perverts
U
منحرف
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg
U
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
curves
U
کم کم منحرف شدن
deflected
U
منحرف شدن
wrings
U
منحرف کردن
deflect
U
منحرف کردن
pay off
U
منحرف شدن
deflect
U
منحرف شدن
bend
U
منحرف کردن
intervert
U
منحرف کردن
curving
U
کم کم منحرف شدن
wring
U
منحرف کردن
wringing
U
منحرف کردن
deflected
U
منحرف کردن
curve
U
کم کم منحرف شدن
deflecting
U
منحرف شدن
deflects
U
منحرف کردن
deflects
U
منحرف شدن
diverted
U
منحرف کردن
diverted
U
منحرف شدن
divert
U
منحرف کردن
diverts
U
منحرف کردن
diverts
U
منحرف شدن
divertive
U
منحرف کننده
errant
U
منحرف بدنام
deflecting
U
منحرف کردن
draw off
U
منحرف کردن
excurse
U
منحرف شدن
deviator
U
منحرف شونده
digressively
U
بطور منحرف
fall off
U
منحرف شدن
divert
U
منحرف شدن
deviate
U
منحرف شدن
perverts
U
منحرف کردن
perverting
U
منحرف کردن
averts
U
منحرف کردن
averting
U
منحرف کردن
averted
U
منحرف کردن
avert
U
منحرف کردن
deviated
U
منحرف شدن
deviates
U
منحرف شدن
digressing
U
منحرف شدن
digresses
U
منحرف شدن
digressed
U
منحرف شدن
digress
U
منحرف شدن
deviating
U
منحرف شدن
perversity
U
منحرف بودن
diversionary
U
منحرف کننده
hell-bent
U
منحرف شده
swerve
U
منحرف شدن
swerve
U
منحرف کردن
hell bent
U
منحرف شده
swerved
U
منحرف شدن
swerved
U
منحرف کردن
step aside
U
منحرف شدن
astray
U
منحرف بیراه
swerving
U
منحرف کردن
swerving
U
منحرف شدن
swerves
U
منحرف کردن
pervert
U
منحرف کردن
to step aside
U
منحرف شدن
call off
U
منحرف کردن
swerves
U
منحرف شدن
skew
U
منحرف کج نگاه کردن
skewing
U
منحرف کج نگاه کردن
deflecting electrode
U
الکترد منحرف کننده
skews
U
منحرف کج نگاه کردن
deflector plates
U
صفحههای منحرف کننده
devious
U
غیر مستقیم منحرف
deflecting voltage
U
ولتاژ منحرف کننده
antevert
U
به جلو منحرف کردن
divertor switch
U
کلید منحرف کننده
deflecting electrode
U
صفحه منحرف کننده
to divert
[British E]
/ detour
[American E]
[the]
traffic
U
منحرف کردن ترافیک
detour
U
خط سیر را منحرف کردن
detours
U
خط سیر را منحرف کردن
distracts
U
منحرف کردن توجه
distract
U
منحرف کردن توجه
to put off the scent
U
ازجاده منحرف کردن
twisty
U
پیچ دار منحرف
to call off
U
منحرف یامنصرف کردن
oblique
U
غیر مستقیم منحرف
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route
U
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
wandered
U
اواره بودن منحرف شدن
warp
U
منحرف کردن تاب برداشتن
yawed
U
ازمسیر خود منحرف شدن
perversive
U
گمراه کننده منحرف سازنده
diversionary attack
U
تک منحرف کننده توجه دشمن
warped
U
منحرف کردن تاب برداشتن
baffled
U
منحرف کننده جریان سیال
baffles
U
منحرف کننده جریان سیال
warps
U
منحرف کردن تاب برداشتن
baffling
U
منحرف کننده جریان سیال
indivertible
U
انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
jump
U
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jumped
U
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jumps
U
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
wanders
U
اواره بودن منحرف شدن
sidetrack
U
از امر اصلی منحرف شدن
falloff
U
متوجه بودن منحرف شدن
sidetracked
U
از امر اصلی منحرف شدن
baffle
U
منحرف کننده جریان سیال
incorruptible
U
فساد نا پذیر منحرف نشدنی
yaw
U
ازمسیر خود منحرف شدن
magnetic deflection field
U
میدان منحرف کننده مغناطیسی
wander
U
اواره بودن منحرف شدن
sympodium
U
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
bolt
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolts
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolting
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolted
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
to veer off the street
U
از جاده منحرف شدن
[ترا فیک]
extravagate
U
ازحداعتدال بیرون رفتن منحرف شدن
shunts
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunted
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
angle block
U
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
borrows
U
مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrowed
U
مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrow
U
مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
spoiler
U
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
adverse yaw
U
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
tabbed flap
U
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
diversionary landing
U
فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
receding leg
U
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
inflexed
U
منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
to fly off
U
شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
warped
U
تاب دار کردن منحرف کردن
warp
U
تاب دار کردن منحرف کردن
warps
U
تاب دار کردن منحرف کردن
tracked
U
مسیر دو
traversing
U
مسیر
route
U
مسیر
track
U
مسیر
runs
U
مسیر
point
U
مسیر
track
U
مسیر دو
tracked
U
مسیر
run
U
مسیر
tracks
U
مسیر دو
lane
U
مسیر
routes
U
مسیر
trajectories
U
مسیر
lanes
U
مسیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com