Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
epizootic
U
منتشر شونده درمیان جانوران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
issuant
U
منتشر کننده منتشر شونده
interscholastic
U
واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
blowy
U
بسهولت باطراف منتشر شونده
heteromorphic
U
جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
colony
U
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
precipitate
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitating
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
alternated
U
یک درمیان
alternates
U
یک درمیان
amid
U
درمیان
alternate
U
یک درمیان
twixt
U
درمیان
tween
U
درمیان
amidst
U
درمیان
midst
U
درمیان
in between
U
درمیان
betwixt
U
درمیان
between
U
درمیان
altern
U
یک درمیان
Among the people .
U
درمیان مردم
double space
U
یک خط درمیان نوشتن
encloses
U
درمیان گذاشتن
interlucent
U
درمیان درخشنده
Every other day . On alternate days .
U
یکروز درمیان
affiliate
U
درمیان خودپذیرفتن
triple space
U
دو خط درمیان کردن
amid ships
U
درمیان کشتی
amidships
U
درمیان کشتی
affiliates
U
درمیان خودپذیرفتن
among
U
درمیان درزمرهء
affiliating
U
درمیان خودپذیرفتن
d. about
U
یک روز درمیان
every other d.
U
یک روز درمیان
Every three days .
U
سه روز درمیان
enclose
U
درمیان گذاشتن
enclosing
U
درمیان گذاشتن
affiliated
U
درمیان خودپذیرفتن
interjects
U
درمیان انداختن
interjecting
U
درمیان انداختن
interjected
U
درمیان انداختن
interject
U
درمیان انداختن
every other day
U
یک روز درمیان
midship
U
واقع درمیان کشتی
medially
U
چنانکه درمیان باشد
across
U
ازاین سو بان سو درمیان
to stand across the road
U
درمیان جاده ایستادن
adopts
U
درمیان خود پذیرفتن
cross file
U
یک درمیان در دو جهت قراردادن
adopting
U
درمیان خود پذیرفتن
adopt
U
درمیان خود پذیرفتن
alternates
U
یک درمیان امدن متناوب
mediate
U
درمیان واقع شدن
alternated
U
یک درمیان امدن متناوب
alternate
U
یک درمیان امدن متناوب
mediates
U
درمیان واقع شدن
mediated
U
درمیان واقع شدن
mediating
U
درمیان واقع شدن
broadcast
U
منتشر
broadcasts
U
منتشر
intermediate
U
درمیان اینده مداخله کننده
mediate
U
واقع درمیان غیر مستقیم
mediated
U
واقع درمیان غیر مستقیم
mediating
U
واقع درمیان غیر مستقیم
epenthesis
U
الحاق حرفی درمیان کلمه
pierglass
U
اینه قدی درمیان دوپنجره
mediates
U
واقع درمیان غیر مستقیم
break in
U
درمیان صحبت کسی دویدن
break-in
U
درمیان صحبت کسی دویدن
break-ins
U
درمیان صحبت کسی دویدن
storage interleaving
U
درمیان انباره جای دادن
in
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
in-
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
circulates
U
منتشر شدن
diffusor
U
منتشر کننده
broadcast
U
منتشر کردن
broadcasts
U
منتشر کردن
give forth
U
منتشر کردن
get abroad
U
منتشر شدن
irradiate
U
منتشر کردن
circulate
U
منتشر شدن
irradiated
U
منتشر کردن
irradiates
U
منتشر کردن
irradiating
U
منتشر کردن
circulated
U
منتشر شدن
incident light
U
نور منتشر
diffuses
U
منتشر شده
diffuser
U
منتشر کننده
put forth
U
منتشر کردن
diffusing
U
منتشر کردن
diffusing
U
منتشر شده
diffuses
U
منتشر کردن
spreader
U
منتشر کننده
diffuse
U
منتشر کردن
diffused
U
منتشر شده
diffused
U
منتشر کردن
spreads
U
منتشر کردن
spread
U
منتشر کردن
inedited
U
منتشر نشده
diffuse
U
منتشر شده
to make a noise
U
منتشر شدن
unissued
<adj.>
U
منتشر نشده
distributed capacity
U
فرفیت منتشر
to put in
U
درمیان اوردن نقل قول کردن
ruderal
U
روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
bass viol
U
ویالن بزرگ بم که درمیان زانوهاگذاشته شود
to get in a word edgeways
U
سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
to run the gauntlet
U
درمیان دوردیف ازمردم گرفتارشدن وازدوسوازاردیدن
widespread
U
شایع همه جا منتشر
reported statistics
U
امارهای منتشر شده
spreads
U
منتشر کردن یا شدن
spread
U
منتشر شدن انتشار
released
U
منتشر ساختن رهایی
release
U
منتشر ساختن رهایی
spread
U
منتشر کردن یا شدن
spreads
U
منتشر شدن انتشار
diffusively
U
بطور منتشر و یا مفصل
circumfuse
U
باطراف منتشر کردن
releases
U
منتشر ساختن رهایی
pantropical
U
منتشر درنواحی گرمسیری
widespreading
U
شایع همه جا منتشر
propagated error
U
اشتباه منتشر شده
unissued shares
U
سهام منتشر نشده
republish
U
دوباره منتشر کردن
pantropic
U
منتشر درنواحی گرمسیری
intra
U
پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
intervale
U
پارچهای از زمین پست درمیان تپههای یا در کناررودها
triggerman
U
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
extensiontable
U
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
pyrenran
U
وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
endobiotic
U
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
intercurrent
U
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
faunology
U
جانوران
posthumous
U
منتشر شده پس از مرگ نویسنده
the volume that preceded
U
جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
emitter
U
منتشر کننده پس دهنده امواج
quadrages imal
U
وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
intercurreace
U
مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
animality
U
زندگی جانوران
vermin
U
جانوران موذی
bimana
U
جانوران دودست
menageries
U
نمایشگاه جانوران
menagerie
U
نمایشگاه جانوران
acephali
U
جانوران بیسر
arachnida
U
جانوران عنکبوتی
animals kingdom
U
جهان جانوران
invertebrata
U
جانوران بی مهره
animal kingdom
U
جهان جانوران
faunae
U
مربوط به جانوران
halobiont
U
جانوران اب شور
herbivora
U
جانوران علفخوار
zoodvnamics
U
فیزیولوژی جانوران
animalist
U
پیکرنمای جانوران
faunistic
U
وابسته به جانوران
faunis
U
الهه جانوران
zooplankton
U
جانوران شناور
lights
U
ریه جانوران
kits
U
بچه جانوران
implacentalia
U
جانوران بی جفت
kit
U
بچه جانوران
get about
U
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
spread
U
[منتشر کردن مایع روی سطح]
diffuse
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffused
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffuses
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
canoness
U
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
to knit peace between nations
U
ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
animal husband
U
پرورش جانوران اهلی
underbody
U
پایین تنه جانوران
zooid
U
جانورسان شبیه جانوران
verminous
U
پر از حشرات یا جانوران موذی
king of beasts
U
پادشان جانوران :شیر
biosystematic
U
رده بندی جانوران
terrarium
U
نمایشگاه جانوران خشکی
instincts
U
هوش طبیعی جانوران
zootaxy
U
طبقه بندی جانوران
instinct
U
هوش طبیعی جانوران
articulata
U
جانوران حلقه دار
arthropoda
U
جانوران مفصل دار
to water
[horses, cattle, etc.]
U
آب دادن
[به جانوران بومی]
neontology
U
بررسی جانوران مانده
wild beasts
U
جانوران وحشی وحوش
oestrum
U
شهوت ومستی جانوران
pachyder mata
U
جانوران پوست کلفت
pincer
U
عضو گازانبری جانوران
claws
U
سرپنجه جانوران ناخن
clawing
U
سرپنجه جانوران ناخن
clawed
U
سرپنجه جانوران ناخن
claw
U
سرپنجه جانوران ناخن
Green Book
U
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
the disease threatens to sprea
U
این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
gofer
U
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gofers
U
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
bran pie
U
فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
gophers
U
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
water plate
U
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
weasel
U
جانوران پستاندار شبیه راسو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com