Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
underdeveloped areas
U
مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
submarine sanctuaries
U
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
reserved area
U
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
arid erosion
U
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
idle balance
U
مانده راکد مانده غیرفعال
hards
U
پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
rinsing
U
پس مانده ابکشی پس مانده
retort residue
U
ته مانده یا پس مانده قرع
residue check
U
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
cultivated areas
U
مناطق مزروعی
arctic regions
U
مناطق قطبی
tropical
U
مناطق حاره
avernus
U
مناطق جهنمی
association areas
U
مناطق ارتباطی
hazardous locations
U
مناطق خطر
hinterlands
U
مناطق داخلی کشور
pantropical
U
واقع در مناطق حاره
cateran
U
اهل مناطق مرتفع
pantropic
U
واقع در مناطق حاره
hinterland
U
مناطق داخلی کشور
color zones
U
مناطق گیرنده رنگ
humid tropics
U
مناطق حاره مرطوبی
havens
U
مناطق امن دریایی
cultures
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
culturing
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
culture
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
gap filler
U
رادارمخصوص پوشش مناطق باز
poach
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
zonation
U
طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
rain forest
U
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
liberated
U
مناطق ازاد شده ازاشغال دشمن
havens
U
مناطق امن از نظر عبور و مروردریایی
maritime aircraft
U
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
coverage index
U
کالک نمایش مناطق زیرپوشش شناسایی عکاسی هوایی
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
williwa
U
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
terai
U
کلاه لبه پهن نمدی سفیدپوستان مناطق حاره
jaywalkers
U
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalker
U
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
supertropical bleach
U
نوعی ماده ضدعفونی فوق العاده قوی مخصوص مناطق حاره
automatic terminal information service
U
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
lifting
U
پیشرفت
lifts
U
پیشرفت
head way
U
پیشرفت
attainments
U
پیشرفت
attainment
U
پیشرفت
progressions
U
پیشرفت
progression
U
پیشرفت
promotion
U
پیشرفت
advancement
U
پیشرفت
furtherance
U
پیشرفت
accomplishment
U
پیشرفت
achievements
U
پیشرفت
growth
U
پیشرفت
growths
U
پیشرفت
achievement
U
پیشرفت
developments
U
پیشرفت
lift
U
پیشرفت
undeveloed
U
بی پیشرفت
lifted
U
پیشرفت
progressing
U
پیشرفت
headway
U
پیشرفت
advancing
<adj.>
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
achievement age
U
سن پیشرفت
development
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
advances
U
پیشرفت
underdeveloped
U
کم پیشرفت
promotions
U
پیشرفت
improvements
U
پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
proceedings
U
پیشرفت ها
advances
U
پیشرفت ها
progression
U
پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
progress
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
advancing
U
پیشرفت
progress
U
پیشرفت
progresses
U
پیشرفت
progressed
U
پیشرفت
going
U
پیشرفت
thrive
U
پیشرفت کردن
becalming
U
از پیشرفت بازداشتن
blooming
U
پیشرفت کننده
thriving
U
پیشرفت کردن
thrives
U
پیشرفت کردن
improvement curve
U
منحنی پیشرفت
to make headway
U
پیشرفت کردن
becalmed
U
از پیشرفت بازداشتن
thrived
U
پیشرفت کردن
furthering
U
پیشرفت کردن
progress chaser
U
نافر پیشرفت
ongoing
U
درحال پیشرفت
becalm
U
از پیشرفت بازداشتن
furthered
U
پیشرفت کردن
further
U
پیشرفت کردن
achievement curve
U
منحنی پیشرفت
achievement test
آزمون پیشرفت
achievement motive
U
انگیزه پیشرفت
achievement need
U
نیاز پیشرفت
degree of advancement
U
درجه پیشرفت
economic progress
U
پیشرفت اقتصادی
n achievement
U
نیاز پیشرفت
furthers
U
پیشرفت کردن
becalms
U
از پیشرفت بازداشتن
capability
U
استعداد پیشرفت
academic achievement
U
پیشرفت تحصیلی
scholastic achievement
U
پیشرفت تحصیلی
accomplishment quotient
U
بهر پیشرفت
achievement quotient
U
بهر پیشرفت
aq
U
بهر پیشرفت
come along
U
پیشرفت کردن
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
advancing
U
پیشرفت پیشروی
progressing
U
پیشرفت پیشروی
progressing
U
پیشرفت کار
velocity of advance
U
تندی پیشرفت
to make way
U
پیشرفت کردن
to gain ground
U
پیشرفت کردن
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
technological improvement
U
پیشرفت فنی
proceeding
U
پیشرفت طرز
Luddite
U
پیشرفت گریز
technical progress
U
پیشرفت فنی
obstructionist
U
از پیشرفت کارمجلس را از
progresses
U
پیشرفت کار
progresses
U
پیشرفت پیشروی
advances
U
: پیشروی پیشرفت
progress
U
پیشرفت کردن
progress
U
پیشرفت پیشروی
progress
U
پیشرفت کار
progressed
U
پیشرفت کردن
progressed
U
پیشرفت پیشروی
progressed
U
پیشرفت کار
advance
U
پیشرفت پیشروی
progressing
U
پیشرفت کردن
advances
U
پیشرفت پیشروی
progresses
U
پیشرفت کردن
rise
U
پیشرفت ترقی
Luddites
U
پیشرفت گریز
beat
U
پیشرفت زنش
progressivist
U
پیشرفت گرای
progress of negotiations
U
پیشرفت مذاکرات
to make progress
U
پیشرفت کردن
accession
U
دخول پیشرفت
reaction progress
U
پیشرفت واکنش
developments
U
رشد پیشرفت
development
U
رشد پیشرفت
make a dent in
<idiom>
U
پیشرفت کردن
get ahead
<idiom>
U
پیشرفت کردن
here goes
<idiom>
U
پیشرفت کردن
rises
U
پیشرفت ترقی
to unfold
U
پیشرفت کردن
beats
U
پیشرفت زنش
spits
U
پیشرفت خشکی در دریا
advances
U
پیشرفت طولی ناو
achievement battery
مجموعه آزمون پیشرفت
spit
U
پیشرفت خشکی در دریا
promotion
U
ترفیع رتبه پیشرفت
promotions
U
ترفیع رتبه پیشرفت
proceeding
U
پیشرفت خلاصه مذاکرات
process
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
processes
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
advance
U
پیشرفت طولی ناو
advancing
U
پیشرفت طولی ناو
plain sailing
U
پیشرفت بدون مانع
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
progressional
U
دارای پیشرفت تدریجی
labor augmenting tednological progress
U
پیشرفت تکنولوژی کارافزا
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
progress payments
U
پرداختهای پیشرفت کار
f. morement
U
جنبش برای پیشرفت
combat development
U
پیشرفت اموزش رزمی
california achievement tests
آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
to look back
U
از پیشرفت خودداری کردن
advancement degree of reaction
U
درجه پیشرفت واکنش
polar regions
U
مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
dreg
U
پس مانده
knub
U
پس مانده
offscourings
U
پس مانده
orts
U
پس مانده
oversize materials rejects
U
مانده
fag end
U
ته مانده
fag ends
U
ته مانده
played out
U
مانده
deposit
U
پس مانده
heel tap
U
ته مانده
recrement
U
پس مانده
tailling
U
پس مانده
draff
U
پس مانده
residve
U
پس مانده
fordone
U
مانده
forwearied
U
مانده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com