Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
havens
U
مناطق امن از نظر عبور و مروردریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jaywalkers
U
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalker
U
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
submarine sanctuaries
U
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
reserved area
U
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
arid erosion
U
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
cultivated areas
U
مناطق مزروعی
avernus
U
مناطق جهنمی
tropical
U
مناطق حاره
hazardous locations
U
مناطق خطر
association areas
U
مناطق ارتباطی
arctic regions
U
مناطق قطبی
hinterlands
U
مناطق داخلی کشور
hinterland
U
مناطق داخلی کشور
pantropical
U
واقع در مناطق حاره
humid tropics
U
مناطق حاره مرطوبی
pantropic
U
واقع در مناطق حاره
cateran
U
اهل مناطق مرتفع
color zones
U
مناطق گیرنده رنگ
havens
U
مناطق امن دریایی
culture
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
gap filler
U
رادارمخصوص پوشش مناطق باز
cultures
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
underdeveloped areas
U
مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
culturing
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
liberated
U
مناطق ازاد شده ازاشغال دشمن
zonation
U
طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
rain forest
U
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
poach
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
terai
U
کلاه لبه پهن نمدی سفیدپوستان مناطق حاره
coverage index
U
کالک نمایش مناطق زیرپوشش شناسایی عکاسی هوایی
williwa
U
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
maritime aircraft
U
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
supertropical bleach
U
نوعی ماده ضدعفونی فوق العاده قوی مخصوص مناطق حاره
automatic terminal information service
U
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
polar regions
U
مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
merry dancers
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Brontide
U
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
turtle border
U
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
Kurdish rug
U
فرش کردی
[مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
transmission
U
عبور
fording
U
عبور از اب
right of way
U
حق عبور
transit
U
عبور
tolls
U
حق عبور
tolling
U
حق عبور
toll
U
حق عبور
passage of lines
U
عبور از خط
rights of way
U
حق عبور
transmissions
U
عبور
right of passage
U
حق عبور
crossing
U
عبور
alpha canis majoris
U
عبور
road haulage
U
حق عبور
cross-Channel
U
عبور
transmittance
U
عبور
transmittal
U
عبور
passages
U
حق عبور
passages
U
عبور
passage
U
عبور
passage
U
حق عبور
transmittancy
U
عبور
square design
U
طرح خشتی
[طرح مربع شکل]
[این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
crosser
U
عبور کردن
cross
U
عبور کردن
crosses
U
عبور کردن
crossest
U
عبور کردن
light passing
U
عبور نور
laissez passer
U
پروانه عبور
traffic
U
عبور و مرور
cruise
U
عبور کردن
cruised
U
عبور کردن
cruises
U
عبور کردن
cruising
U
عبور کردن
practicableness
U
قابلیت عبور
trafficking
U
عبور و مرور
penstock
U
مجرای عبور اب
passavani
U
سند عبور
overfly
U
عبور کردن
oil passage
U
عبور روغن
trafficked
U
عبور و مرور
traffics
U
عبور و مرور
highway user tax
U
مالیات حق عبور
traversing
U
عبور کردن
electron transition
U
عبور الکترون
deep fording
U
عبور از اب عمیق
passages
U
عبور سفر
passages
U
راه عبور
passages
U
اجازه عبور
crossing the line
U
عبور از خط استوا
crossing the line
U
عبور از استوا
crossing area
U
منطقه عبور
counter sign
U
اسم عبور
conge
U
اجازه عبور
passage
U
عبور سفر
passage
U
راه عبور
passage
U
اجازه عبور
transit error
U
خطای عبور
traverses
U
عبور کردن
fordability
U
قابلیت عبور
girdle traverse
U
عبور کمربندی
fare
U
هزینه عبور
fared
U
هزینه عبور
fares
U
هزینه عبور
faring
U
هزینه عبور
fleet
U
عبور سریع
fleets
U
عبور سریع
current passage
U
عبور جریان
traverse
U
عبور کردن
fordless
U
غیرقابل عبور
fordable
U
قابل عبور
traversed
U
عبور کردن
band pass
U
نوار عبور
pass
U
گذر عبور
toll
U
عوارض عبور
transduction
U
انقال عبور
passwords
U
اسم عبور
tolling
U
عوارض عبور
traject
U
عبور گذرگاه
transmission grating
U
شبکه عبور
tolls
U
عوارض عبور
transit
U
راه عبور
transit
U
عبور کردن
password
U
اسم عبور
trafficability
U
قابلیت عبور
passageway
U
محل عبور
passageways
U
محل عبور
transmittance
U
مقدار عبور
transmission factor
U
ضریب عبور
transit bill
U
اجازه عبور
transit bill
U
پروانه عبور
pass
U
کلمه عبور
transit traffic
U
عبور ترانزیتی
pass
U
اجازه عبور
passed
U
عبور کردن
passed
U
گذر عبور
passed
U
کلمه عبور
passed
U
اجازه عبور
passes
U
عبور کردن
passes
U
گذر عبور
passes
U
کلمه عبور
transit time
U
مدت عبور
passes
U
اجازه عبور
pass
U
عبور کردن
transoceanic
U
عبور از اقیانوس
forded
U
محل عبور
shallow fording
U
عبور از اب کم عمق
fords
U
محل عبور
passable
U
قابل عبور
transit time
U
زمان عبور
safe conduct
U
رخصت عبور
tessera
U
کلمه عبور
through traffic
U
عبور یکسره
ford
U
محل عبور
thoroughfare
U
راه عبور
communication
U
عبور اطلاعات
safe conducts
U
رخصت عبور
traversable
U
قابل عبور
wading crossing
U
عبور از پایاب
thoroughfares
U
راه عبور
safe-conducts
U
رخصت عبور
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
bridgeable
U
قابل عبور یا پل زدن
deep fording
U
عبور از عمق زیاد اب
passtime
U
زمان عبور ستون
vapor trail
U
مسیر عبور بخار
bus traffic
U
عبور و مرور اتوبوسها
crossing site
U
محل عبور اجباری
road time
U
زمان عبور از جاده
traffic flow
U
کشش عبور ومرور
controlled passing
U
عبور کنترل شده
pracitcable
U
عبور کردنی گذشتنی
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
practicably
U
بطور قابل عبور
caution area
U
منطقه عبور بااحتیاط
sally port
U
دروازه عبور از قلعه
deliberate crossing
U
عبور با فرصت از رودخانه
electron transit time
U
زمان عبور الکترون
traffic density
U
تراکم عبور و مرور
traffic density
U
شدت عبور و مرور
indirect transition
U
عبور یا انتقال غیرمستقیم
trafficability
U
قابلیت عبور ومرور
light transition loss
U
تلف عبور نور
traffic sign
U
علامت عبور و مرور
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com