Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
become
U
مناسب بودن تحویل یافتن
becomes
U
مناسب بودن تحویل یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
to be available for delivery at short notice
U
بلافاصله قابل تحویل بودن
suits
U
مناسب بودن
befitted
U
مناسب بودن
suit
U
مناسب بودن
seemed
U
مناسب بودن
seems
U
مناسب بودن
befit
U
مناسب بودن
seem
U
مناسب بودن
befits
U
مناسب بودن
long
U
مناسب بودن
longs
U
مناسب بودن
longest
U
مناسب بودن
longer
U
مناسب بودن
longed
U
مناسب بودن
long-
U
مناسب بودن
suited
U
مناسب بودن
measure up
U
مناسب وبرابر بودن
correspound
U
مناسب بودن مکاتبه کردن
assort
U
طبقه بندی کردن مناسب بودن
keystroke
U
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
to watch one's time
U
منتظرموقع مناسب شدن گوش بزنگ بودن
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
subtend
U
در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
balance
U
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balances
U
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
waiting game
U
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
flows
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flowed
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
waiting games
U
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
flow
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
cumulative delivery diagram
U
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
U
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment
U
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
extend
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
procurement rate
U
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
free
U
تحویل
freed
U
تحویل
freeing
U
تحویل
frees
U
تحویل
devolvement
U
تحویل
delivery
U
تحویل
deliveries
U
تحویل
solstice
U
تحویل
landing, storage, delivery
U
تحویل
utilization
U
تحویل
processes
U
تحویل
liveries
U
تحویل
process
U
تحویل
transter
U
تحویل
bailment
U
تحویل
prehension
U
تحویل
livery
U
تحویل
deliverer
U
تحویل دهنده
supplied
U
تحویل دادن
deliverable state
U
در حالت تحویل
delivered at frontier
U
تحویل در مرز
deliverable
U
قابل تحویل
delivery side
U
سمت تحویل
catcher's side
U
سوی تحویل
cargo delivery
U
تحویل بار
delivers
U
تحویل دادن
deliver
U
تحویل دادن
transference
U
تحویل حواله
smooth delivery
U
تحویل بی اشکال
delivery date
U
تاریخ تحویل
delivery free
U
تحویل رایگان
delivery note
U
حواله تحویل
to take over
U
تحویل گرفتن
delivery speed
U
سرعت تحویل
delivery table
U
میز تحویل
delivery terms
U
شرایط تحویل
delivery terms
U
نحوه تحویل
delivery to the home
U
تحویل در خانه
supplying
U
تحویل دادن
shortchange
U
کم تحویل دادن
demand satisfaction
U
تحویل درخواستها
delivery valve
U
سوپاپ تحویل
supply
U
تحویل ذخیره
to deliver over
U
تحویل دادن
to hand over
U
تحویل دادن
bailment
U
تحویل جنس
cash dispensers
U
تحویل دارخودکار
cash dispenser
U
تحویل دارخودکار
bailee
U
تحویل گیرنده
delivery notice
U
اعلامیه تحویل
delivery order
U
حواله تحویل
supplied
U
تحویل ذخیره
supply
U
تحویل دادن
supplying
U
تحویل ذخیره
committed
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
rendered
U
تحویل دادن
render
U
تحویل دادن
transferee
U
تحویل گیرنده
pick up and delivery
U
بارگیری و تحویل
fob
U
تحویل کشتی
renditions
U
پرداخت تحویل
rendition
U
پرداخت تحویل
exs
U
تحویل از کشتی
exq
U
تحویل در بارانداز
consigned
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
forward delivery
U
تحویل به وعده
theft, pilferage, non delivery
U
عدم تحویل
free on quay
U
تحویل دراسکله
free docks
U
تحویل در بارانداز
transfer
U
واگذاری تحویل
recorded delivery
U
تحویل سفارشی
transferring
U
واگذاری تحویل
transfers
U
واگذاری تحویل
forwarded
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
LSD
U
نگهداری تحویل
forward delivery
U
تحویل دراینده
hand over
U
تحویل دادن
surrenders
U
تحویل دادن
surrendered
U
تحویل دادن
terminal price
U
قیمت تحویل
delivering
U
تحویل تسلیم
take over
U
تحویل گرفتن
ex mill
U
تحویل در کارخانه
polytropic
U
تحویل برزخ
ex factory
U
تحویل در کارخانه
irreducibility
U
تحویل ناپذیری
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
take delivery of
U
تحویل گرفتن
period of delivery
U
دوره تحویل
renders
U
تحویل دادن
delivered
U
تحویل شده
surrender
U
تحویل دادن
delivering
U
تحویل دادن
takeovers
U
تحویل گیری
takeover
U
تحویل گیری
prompt delivery
U
تحویل فوری
redeliver
U
دوباره تحویل دادن
goods receiving
U
کالاهای درحال تحویل
d. of goods
U
تحویل کالا یا اجناس
goods inwards sheet
U
برگ تحویل کالا
goods inwards
U
کالاهای درحال تحویل
give in charge
U
تحویل پلیس دادن
ex quay
U
تحویل در بندر مقصد
goods intake
U
کالاهای درحال تحویل
To take delivery of something.
U
چیزی را تحویل گرفتن
When do you take delivery of yourcar ?
U
اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
named place of delivery at frontier
U
تحویل در مرز مشخص
cash on delivery
U
پرداخت هنگام تحویل
free on rail
U
تحویل در راه اهن
for
U
تحویل روی قطار
ex warehouse
U
تحویل در کنار انبار
ex ship
U
تحویل در کنار کشتی
ex quay
U
تحویل در بارانداز مقصد
delivery
U
قبض و اقباض تحویل
delivery
U
تحویل کالا دادن
destination port
U
بندر تحویل کالا
deliveries
U
تحویل کالا دادن
spot goods
U
کالاهای اماده تحویل
procuring
U
تهیه و تحویل اماد
procures
U
تهیه و تحویل اماد
procured
U
تهیه و تحویل اماد
exw
U
تحویل در محل تولید
delivery order
U
دستور تحویل کالا
ex warehouse
U
تحویل در انبار فروشنده
turn over to the police
U
تحویل پلیس دادن
delivery car
U
واگن تحویل دهنده
franco alongside ship
U
تحویل کنار کشتی
fot
U
تحویل روی کامیون
receipts
U
بزهکاران را تحویل گرفتن
receipt
U
بزهکاران را تحویل گرفتن
overdue goods
U
کالاهای تحویل نشده
procurement
U
تهیه و تحویل اماد
reductions
U
تحویل استحاله کاهش
deliveries
U
قبض و اقباض تحویل
reduction
U
تحویل استحاله کاهش
procure
U
تهیه و تحویل اماد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
received for shipment
U
تحویل شده برای حمل
free carrier
U
تحویل به حمل کننده کالا
give a person in charge
U
کسی را تحویل پلیس دادن
turn in
U
تحویل دادن جنس به انبار
forward sales
U
فروش کالاجهت تحویل در اینده
tpnd
U
دله دزدی وعدم تحویل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com