Perdic | مناسب برای پرواز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (20 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	airworthiness U	مناسب برای پرواز
	airworthy U	مناسب برای پرواز

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	flying status U	وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
	trial and error <idiom> U	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
	flight test U	ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
	keystroke U	برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
	station time U	زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
	fair weather U	مناسب برای
	skiable U	مناسب برای اسکی
	winterish U	مناسب برای زمستان
	fill the bill <idiom> U	مناسب برای همه جا
	running U	مناسب برای مسابقه دو
	in pride of grease U	مناسب برای کشتن
	cantabile U	مناسب برای اواز
	suitable for children U	مناسب برای بچه ها
	gressorial U	مناسب برای راه رفتن
	fencible U	مناسب برای نرده کشی
	readies U	مناسب برای استفاده از یا فروش .
	roadworthy U	مناسب برای بکاربردن درجاده ها
	ready U	مناسب برای استفاده از یا فروش .
	readying U	مناسب برای استفاده از یا فروش .
	readied U	مناسب برای استفاده از یا فروش .
	office U	مناسب برای استفاده در شرکت
	fishable U	مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
	offices U	مناسب برای استفاده در شرکت
	market value U	قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
	buyer's market U	بازار مناسب برای خریدار
	flying ban [in an area] U	قدغن پرواز [برای منطقه ای]
	mission ready U	هواپیمای اماده برای پرواز
	ban from flying U	قدغن پرواز [برای منطقه ای]
	sawtimber U	الوار مناسب برای اره کشی
	lyrical U	مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
	jump speed U	سرعت مناسب برای پرش باچتر
	jump altitude U	ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
	to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] U	مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
	He's not suited for a doctor. U	او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
	fair drawing U	طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
	mission ready U	اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
	Is there a flight to Edinburgh? U	پرواز برای شهر ادینبورگ هست؟
	helicopter wave U	گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
	log wood U	درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
	slots U	منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
	gorge portion U	محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
	slotting U	منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
	that is i. to this purpose U	برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
	ski run U	سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
	flag days U	روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
	slot U	منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
	amphimictic U	مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
	bug taper U	ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
	to board a flight U	سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
	ready cap U	حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
	command altitude U	ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
	constructive placement U	تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
	control vane U	تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
	aircraft turn around U	اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
	The fire is fit to roast the meat. U	این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
	fits units with ... connection U	مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
	floo floo U	تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
	flu flu U	تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
	sectors U	شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
	sector U	شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
	verification U	بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
	to suggest it is appropriate to do so [matter] U	پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
	holding pattern U	کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
	fourth generation computers U	زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
	center of gravity limits U	محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
	CD WO U	مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
	voice U	توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
	voices U	توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
	voicing U	توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
	drops U	خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
	dropping U	خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
	drop U	خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
	dropped U	خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
	conversions U	1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
	conversion U	1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
	inflight reliability U	تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
	populate U	1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
	populating U	1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
	populates U	1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
	enumerated type U	فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
	hand-held U	کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
	fibre optics U	لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
	flight coordination U	هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
	routing U	مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
	semaphore U	مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
	telegenic U	دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
	terrain clearance U	حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
	ergonomics U	بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
	wife's equity U	عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
	free drop U	برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
	staging area U	منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
	contour flying U	پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
	sorties U	پرواز یک هواپیما یایک پرواز
	sortie U	پرواز یک هواپیما یایک پرواز
	runways U	راه پرواز باند پرواز
	runway U	راه پرواز باند پرواز
	arm U	وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
	reflight U	پرواز مجدد روی منطقه عکاسی شده برای تجدیدعکسبرداری از نقاطی که دردور اول حذف شده اند
	fittest U	شایسته بودن برای مناسب بودن
	fits U	شایسته بودن برای مناسب بودن
	fit U	شایسته بودن برای مناسب بودن
	contour flight U	پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
	controlled environment U	محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
	fractional T U	روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
	object code U	خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
	conversions U	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
	conversion U	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
	axle stub U	اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
	early token release U	در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
	goldie U	علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
	CSMA CD U	پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
	c U	رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
	inflight phase U	مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
	beacon flight U	پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
	kiosks U	فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
	kiosk U	فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
	real <adj.> U	مناسب
	proper <adj.> U	مناسب
	true <adj.> U	مناسب
	exact <adj.> U	مناسب
	accurate [correct] <adj.> U	مناسب
	adaptations U	مناسب
	euqal U	مناسب
	adaptation U	مناسب
	suitable <adj.> U	مناسب
	vantage U	مناسب
	correct <adj.> U	مناسب
	apposite U	مناسب
	proper U	مناسب
	accomodating U	مناسب
	sufficient <adj.> U	مناسب
	irrelative U	نا مناسب
	expedient <adj.> U	مناسب
	appropriate <adj.> U	مناسب
	adequate <adj.> U	مناسب
	infelicitous U	نا مناسب
	idoneous U	مناسب
	in point U	مناسب
	habile U	مناسب
	acceptable <adj.> U	مناسب
	by fits and starts U	مناسب
	good [sufficient] <adj.> U	مناسب
	satisfactory <adj.> U	مناسب
	appropriate [to] <adj.> U	مناسب [به]
	adaption U	مناسب
	useful <adj.> U	مناسب
	condign U	مناسب
	fittest U	مناسب
	appropriate [for an occasion] <adj.> U	مناسب
	functional <adj.> U	مناسب
	practicable <adj.> U	مناسب
	purpose-built <adj.> U	مناسب
	purposeful <adj.> U	مناسب
	purposive <adj.> U	مناسب
	applicatory <adj.> U	مناسب
	close fit U	مناسب
	handy <adj.> U	مناسب
	sufficing <adj.> U	مناسب
	valuable <adj.> U	مناسب
	shapeable U	مناسب
	congurous U	مناسب
	advantageous <adj.> U	مناسب
	beneficial <adj.> U	مناسب
	handy [useful] <adj.> U	مناسب
	helpful <adj.> U	مناسب
	fit U	مناسب
	serviceable <adj.> U	مناسب
	fits U	مناسب
	utile [archaic] [useful] <adj.> U	مناسب
	utilitarian [useful] <adj.> U	مناسب
	oportuneness U	مناسب
	becoming U	مناسب
	convenient <adj.> U	مناسب
	incompetent U	نا مناسب
	pertained U	مناسب
	pertain U	مناسب
	fitting U	مناسب
	assorted U	مناسب
	tailored U	مناسب
	optimum U	مناسب
	pertains U	مناسب
	semblable U	مناسب
	practical <adj.> U	مناسب
	relevant U	مناسب
	flight decks U	پل پرواز
	flying U	پرواز
	flight deck U	پل پرواز
	blast-off U	پرواز
	fly U	پرواز
	flight line U	خط پرواز
	trip U	پرواز
	blast off U	پرواز
	flightless U	بی پرواز
	trips U	پرواز
	tripped U	پرواز
	flight U	پرواز
	sorties U	پرواز
	sortie U	پرواز
	night flying U	پرواز
	ceiling U	حد پرواز