English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overhead U منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
human resources U منابع انسانی
economic resources U منابع اقتصادی
economic mobilization U بسیج منابع اقتصادی باصرفه
renewable resources U منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
human factor U فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
inhuman U فاقد خوی انسانی غیر انسانی
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic aggregates U مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic liberalism U مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
economic imperialism U جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
autarky U خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
resources U منابع
sources U منابع
sourcing U منابع یابی
fixed inputs U منابع ثابت
fixed resources U منابع ثابت
resource deallocation U بازستانی منابع
revenue sources U منابع درامد
overhead U منابع حاشیهای
allotment U منابع اختصاصی
resource endowment U منابع طبیعی
allotments U منابع اختصاصی
scarce resources U منابع کمیاب
resource sharing U اشتراک در منابع
sources law U منابع حقوق
unused resources U منابع بیکار
allocation of resources U تخصیص منابع
complementary resources U منابع مکمل
control of resources U کنترل منابع
control of resources U نظارت بر منابع
military resources U منابع نظامی
meaner U منابع درامد
mean U منابع درامد
natural resources U منابع طبیعی
resource allocation U تخصیص منابع
meanest U منابع درامد
natural sources U منابع طبیعی
humane U انسانی
neoanthropic U نو انسانی
humanitarian <adj.> U انسانی
humane <adj.> U انسانی
humans U انسانی
human U انسانی
hu man U انسانی
unused resources U منابع استفاده نشده
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
depletion U کاهش منابع طبیعی
nonrenewable resources U منابع تمام شدنی
inputs U عوامل تولید منابع
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
conservationist U طرفدارحفظ منابع طبیعی
conservationists U طرفدارحفظ منابع طبیعی
efficient allocation of resources U تخصیص کارای منابع
resources U منابع اماد ذخایر
sourcing of suppliers U یافتن منابع فروش
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
hardware resources U منابع سخت افزاری
software resources U منابع نرم افزار
conservation U حفظ منابع طبیعی
exhaustable resources U منابع تمام شدنی
cut-throat U غیر انسانی
non human U غیر انسانی
humanises U انسانی کردن
humanised U انسانی کردن
non-human U غیر انسانی
man power U نیروی انسانی
labour U نیروی انسانی
superhuman U مافوق انسانی
labors U نیروی انسانی
manpower U نیروی انسانی
preterhuman U فوق انسانی
unknowable U ماوراتجربیات انسانی
labored U نیروی انسانی
litterae humaniores U علوم انسانی
humanising U انسانی کردن
human factor U عوامل انسانی
hordes U رمه انسانی
horde U رمه انسانی
dehumanising U نا انسانی کردن
inhumane U غیر انسانی
hu man nature U طبیعت انسانی
humanly U بطور انسانی
dehumanize U نا انسانی کردن
humanized U انسانی کردن
dehumanized U نا انسانی کردن
human capital U سرمایه انسانی
dehumanizes U نا انسانی کردن
human skill U مهارت انسانی
human factor U عامل انسانی
dehumanizing U نا انسانی کردن
dehumanises U نا انسانی کردن
humanizing U انسانی کردن
labor U نیروی انسانی
humanizes U انسانی کردن
dehumanised U نا انسانی کردن
liberal arts U علوم انسانی
humanize U انسانی کردن
humanization U انسانی کردن
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
nonrenewable resources U منابع غیر قابل تجدید
gather U دریافت داده از منابع مختلف
gathered U دریافت داده از منابع مختلف
mobility U انتقال اسان منابع تولید
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
complexities U اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
collection U عمل دریافت داده از منابع مختلف
complexity U اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
collections U عمل دریافت داده از منابع مختلف
irm U Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
human factors engineering U مهندسی عوامل انسانی
scientific manpower U نیروی انسانی متخصص
human ecology U بوم شناسی انسانی
human U دارای خوی انسانی
high level manpower U نیروی انسانی بالا
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
humans U دارای خوی انسانی
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
humanism U علوم انسانی انسانگرایی
humance U انسانی شایسته بشریت
dehumanises U فاقداحساسات انسانی کردن
manpower development U پرورش نیروی انسانی
manpower control U کنترل نیروی انسانی
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
dehumanised U فاقدصفات انسانی شدن
dehumanised U فاقداحساسات انسانی کردن
manpower cieling U سطح نیروی انسانی
man-made U مصنوع انسان انسانی
man machine systems U نظامهای انسانی- ماشینی
dehumanises U فاقدصفات انسانی شدن
dehumanising U فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanizing U فاقدصفات انسانی شدن
dehumanizing U فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanizes U فاقدصفات انسانی شدن
human biometric U زیست سنجی انسانی
dehumanized U فاقدصفات انسانی شدن
dehumanized U فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanize U فاقدصفات انسانی شدن
dehumanize U فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanising U فاقدصفات انسانی شدن
dehumanizes U فاقداحساسات انسانی کردن
man made U مصنوع انسان انسانی
departmental LAN U چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
babble U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babbled U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babbles U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
resource U تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
dehumanization U از دست دادن صفات انسانی
dehumanized U از خصائص انسانی محروم شدن
hu man U دارای خوی انسانی انسان
lag rate U نسبت کسری نیروی انسانی
dehumanised U از خصائص انسانی محروم شدن
man power leveling U یکنواخت کردن نیروی انسانی
yahoo U جانوری که درقالب انسانی باشد
eros U بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
heterologous U سرم غیر انسانی دگرسان
AA U فوق دیپلم در علوم انسانی
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
manpower loading chart U نمودار تخصیص نیروی انسانی
B.A U مخفف لیسانس علوم انسانی
B.A.s U مخفف لیسانس علوم انسانی
dehumanises U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanising U از خصائص انسانی محروم شدن
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
dehumanizing U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizes U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanize U از خصائص انسانی محروم شدن
unknowing U ندانسته ماورا تجربیات انسانی
unknowingly U ندانسته ماورا تجربیات انسانی
induces U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
available U لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
induced U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com