English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interdiction U ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
denial U ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials U ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
denial operations U عملیات ممانعتی
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
denial operations U عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
preemptive attack U تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
concept of operations U روش اجرای عملیات
task force U نیروی اجرای عملیات
task element U عنصر اجرای عملیات
task forces U نیروی اجرای عملیات
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching U اجرای حمله شروع عملیات
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
launch U اجرای حمله شروع عملیات
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
counterflak U اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
duplication check U بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
cycled U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
processes U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
hand U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
handing U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
arrests U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
checked U ممانعت کردن
check U ممانعت کردن
checks U ممانعت کردن
impeded U ممانعت کردن
impedes U ممانعت کردن
forfend U ممانعت کردن
impede U ممانعت کردن
stalling U ماندن ممانعت کردن
liberalized U رفع ممانعت کردن
liberalize U رفع ممانعت کردن
liberalizes U رفع ممانعت کردن
liberalised U رفع ممانعت کردن
liberalising U رفع ممانعت کردن
liberalises U رفع ممانعت کردن
liberalizing U رفع ممانعت کردن
stall U ماندن ممانعت کردن
preventing U مانع شدن ممانعت کردن
prevents U مانع شدن ممانعت کردن
prevented U مانع شدن ممانعت کردن
prevent U مانع شدن ممانعت کردن
forestalled U پیش افتادن ممانعت کردن
blocking and chocking U ممانعت و راه بندی کردن
forestall U پیش افتادن ممانعت کردن
forestalls U پیش افتادن ممانعت کردن
spoiling attack U تک ممانعتی
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
moving screen U پوشش ممانعتی
moving screen U گشتی ممانعتی
prohibitive tariff U تعرفه ممانعتی
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
hinder U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders U ممانعت کردن جلوگیری کردن
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
flad suppression U تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
realistic deterrence U میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
compile and go U بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
colder U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
colds U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
armstrong U سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
reconnoitre U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitres U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitred U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitered U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitering U عملیات اکتشافی کردن
rehearsals U تمرین کردن عملیات
reconnoitring U عملیات اکتشافی کردن
rehearsal U تمرین کردن عملیات
ceases U قطع کردن عملیات
cease U قطع کردن عملیات
ceased U قطع کردن عملیات
ceasing U قطع کردن عملیات
reconnoiter U عملیات اکتشافی کردن
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
withheld U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
phasing U مرحله بندی کردن عملیات
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
logging U عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
restraints U ممانعت
interdict U ممانعت
exclusion U ممانعت
withheld U ممانعت
interdiction U ممانعت
forbiddance U ممانعت
restraint U ممانعت
block age U ممانعت
obstructions U ممانعت
withhold U ممانعت
withholding U ممانعت
debarment U ممانعت
molestation U ممانعت
obstruction U ممانعت
prevention U ممانعت
withholds U ممانعت
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
languages U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
job to job transition U فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
blockage U ممانعت دریایی
preventer U ممانعت کننده
liberalizer U رافع ممانعت
prohibition U تحریم ممانعت
denial measures U اصول ممانعت
annoyance U ممانعت ازردگی
turn a deaf ear to <idiom> U ممانعت از شنیدن
area interdiction U ممانعت منطقهای
area interdiction U ممانعت در منطقه
blockages U ممانعت دریایی
interference U ممانعت غیرمجاز
trade barrier U ممانعت تجاری
hanging prevention U ممانعت از تعلیق
steric hindrance U ممانعت فضایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com