Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blank
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
blankest
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
burn
U
امتیاز گرفتن از حریف
burns
U
امتیاز گرفتن از حریف
wipe out
U
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
tries
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
stroke hole
U
بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
chancing
U
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chanced
U
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chances
U
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chance
U
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
obstructions
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
lawn bowling point
U
یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
arrests
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
He's a wet blanket.
U
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
withholding
U
ممانعت
obstruction
U
ممانعت
debarment
U
ممانعت
molestation
U
ممانعت
obstructions
U
ممانعت
interdict
U
ممانعت
interdiction
U
ممانعت
restraint
U
ممانعت
restraints
U
ممانعت
block age
U
ممانعت
prevention
U
ممانعت
forbiddance
U
ممانعت
withholds
U
ممانعت
withhold
U
ممانعت
withheld
U
ممانعت
exclusion
U
ممانعت
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
prohibition
U
تحریم ممانعت
area interdiction
U
ممانعت در منطقه
area interdiction
U
ممانعت منطقهای
trade barrier
U
ممانعت تجاری
steric hindrance
U
ممانعت فضایی
checks
U
ممانعت کردن
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
denial measures
U
اصول ممانعت
check
U
ممانعت کردن
checked
U
ممانعت کردن
annoyance
U
ممانعت ازردگی
preventer
U
ممانعت کننده
impeded
U
ممانعت کردن
interference
U
ممانعت غیرمجاز
turn a deaf ear to
<idiom>
U
ممانعت از شنیدن
forfend
U
ممانعت کردن
impedes
U
ممانعت کردن
liberalizer
U
رافع ممانعت
blockages
U
ممانعت دریایی
impede
U
ممانعت کردن
blockage
U
ممانعت دریایی
liberalised
U
رفع ممانعت کردن
stall
U
ماندن ممانعت کردن
stalling
U
ماندن ممانعت کردن
liberalises
U
رفع ممانعت کردن
liberalising
U
رفع ممانعت کردن
liberalizes
U
رفع ممانعت کردن
liberalize
U
رفع ممانعت کردن
liberalized
U
رفع ممانعت کردن
hindered rotation
U
چرخش ممانعت شده
write inhibit ring
U
حلقه ممانعت از نوشتن
rein
U
ممانعت لجام زدن
liberalizing
U
رفع ممانعت کردن
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
forestalled
U
پیش افتادن ممانعت کردن
forestalls
U
پیش افتادن ممانعت کردن
stramline flow
U
جریان موازی یابی ممانعت
prevent
U
مانع شدن ممانعت کردن
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
preventing
U
مانع شدن ممانعت کردن
prevents
U
مانع شدن ممانعت کردن
denials
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denial
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
forestall
U
پیش افتادن ممانعت کردن
prevented
U
مانع شدن ممانعت کردن
blocking and chocking
U
ممانعت و راه بندی کردن
forclosure
U
سلب حق اقامه دعوی ممانعت
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
denial measures
U
تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
precludes
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precluding
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
precluded
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
survives
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
clearing block
U
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
preclude
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
interdiction
U
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
survived
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
surviving
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
terrain avoidance
U
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
sticker
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
stickers
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
back pressure valve
U
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
interlocks
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
his severity relaxed
U
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy
U
دو زن گیری دو شوهر گیری
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour
U
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
game bird
U
یک امتیاز
run
U
یک امتیاز
charters
U
امتیاز
chartering
U
امتیاز
chartered
U
امتیاز
charter
U
امتیاز
upper hand
U
امتیاز
act of grace
U
امتیاز
lease
U
امتیاز
scoreless
U
بی امتیاز
concessions
U
امتیاز
runs
U
یک امتیاز
point
U
امتیاز
prominence
U
امتیاز
franc
U
امتیاز
francs
U
امتیاز
franchise
U
امتیاز
prerogatives
U
امتیاز
prerogative
U
امتیاز
franchises
U
امتیاز
exclusiveness
U
امتیاز
privilege
U
امتیاز
rectum
U
امتیاز
rectums
U
امتیاز
pas
U
امتیاز
licenses
U
امتیاز
licences
U
امتیاز
licence
U
امتیاز
royalty
U
حق امتیاز
advantage
U
امتیاز
pre-eminence
U
امتیاز
scoreline
U
خط امتیاز
scorelines
U
خط امتیاز
ad
U
امتیاز
ads
U
امتیاز
distinction
U
امتیاز
distinctions
U
امتیاز
royalties
U
حق امتیاز
leases
U
امتیاز
priviege
U
امتیاز
scores
U
امتیاز
pre eminence
U
امتیاز
prominency
U
امتیاز
credit
U
امتیاز
credited
U
امتیاز
crediting
U
امتیاز
credits
U
امتیاز
scored
U
امتیاز
score
U
امتیاز
plus
U
امتیاز
concession
U
امتیاز
loved
U
امتیاز صفر
converting
U
امتیاز گرفتن
converted
U
امتیاز گرفتن
love
U
امتیاز صفر
convert
U
امتیاز گرفتن
scoreless
U
بدون امتیاز
privileged
U
امتیاز دار
precedence
U
امتیاز سابقه
go-ahead
U
امتیاز برتر
privileged
U
دارای امتیاز
score sheet
U
برگ امتیاز
field privilege
U
امتیاز فیلد
law of advantage
U
قانون امتیاز
win on points
U
پیروزی با امتیاز
converts
U
امتیاز گرفتن
outpoint
U
برنده با امتیاز
maritime lien
U
امتیاز دریایی
match points
U
اخرین امتیاز
worst-
U
امتیاز اوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com