English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abroad U ممالک بیگانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the british common wealth of nation U انگلستان و ایرلند و ممالک وابسته ازاد و ممالک تحت الحمایه و مستعمره ان راگویند
foreignism U رسم بیگانه بیگانه پرستی
developed contries U ممالک پیشرفته
common wealth U ممالک مشترک المنافع
balkan entent U ائتلاف ممالک بالکان
developed contries U ممالک توسعه یافته
the common wealth of australia U ممالک مشترک المنافع استرالیا
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
comparative cost U اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
crown colony U بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
dominion U ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
barbarian U بیگانه
barbarians U بیگانه
foreign U بیگانه
exotic U بیگانه
foreigners U بیگانه
foreigner U بیگانه
stranger U بیگانه
abroad U بیگانه
oversea U بیگانه
peregrin or rine U بیگانه
peregrine U بیگانه
strangest U بیگانه
strange U بیگانه
barbarous U بیگانه
outsiders U بیگانه
outsider U بیگانه
only U بس بیگانه
aliens U بیگانه
alien U بیگانه
xenophobe U بیگانه
foreign subjects U اتباع بیگانه
loanword U واژه بیگانه
holozoic U بیگانه خوار
xenoplastic U همزیست با بیگانه
foreing currency U پول بیگانه
xenophilism U بیگانه پرستی
xenophile U بیگانه پرست
foreignlegion U هنگ بیگانه
phagocytosis U بیگانه خواری
xenophilous U بیگانه پرست
foreignism U اصطلاح بیگانه
xenophile U بیگانه دوست
xenocentrism U بیگانه محوری
xenophobe U دشمن بیگانه
stranger U بیگانه کردن
overseas U کشورهای بیگانه
xenophobia U بیگانه ترسی
xenophobia U بیگانه هراسی
xenophobe U بیگانه ترس
outlandish U بیگانه وار
estrangements U بیگانه کردن
estrangement U بیگانه کردن
he is no linguist U زبان بیگانه نمیداند
currencies U ارز پول بیگانه
currency U ارز پول بیگانه
overseas agent U نماینده درکشور بیگانه
macrophage U یاخته بیگانه خواردرشت
xenoglossophilia U عشق به زبانهای بیگانه
xenoglossophobia U هراس از زبانهای بیگانه
phagocyte U سلول بیگانه خوار
estrange U بیگانه کردن دورکردن
publicans U بیگانه صاحب میخانه
barbarize U بیگانه یا وحشی شدن
non-resident alien [NRA] U بیگانه غیر مقیم
strangely U بطور غریب یا بیگانه
strangers U بطور غریب یا بیگانه
foreignize U بیگانه کردن یاشدن
foreign value system U نظام ارزشی بیگانه
publican U بیگانه صاحب میخانه
gringo U بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
invasive species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
gringos U بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
foreignize U حالت بیگانه دادن یایافتن
neophyte U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
alien species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
phagotroph U ریزه پرواره بیگانه خوار
the a.of boreign words U اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
disunites U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
tramontane U واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
phagocytize U در اثر بیگانه خواری تحلیل رفتن
disuniting U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunite U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunited U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
alienability U قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
exclave U ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
short haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
ablegate U مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
haulage U پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
foreign attachment U توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
averted U بیزار کردن بیگانه کردن
alienating U بیگانه کردن منحرف کردن
alienates U بیگانه کردن منحرف کردن
alienate U بیگانه کردن منحرف کردن
averts U بیزار کردن بیگانه کردن
averting U بیزار کردن بیگانه کردن
avert U بیزار کردن بیگانه کردن
xenophile U بیگانه پرست اجنبی پرست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com