English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
manor U ملک تیولی منزل
manors U ملک تیولی منزل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feudary U تیولی
feudal U تیولی
pied-a-terre U منزل
commorancy U منزل
lodged U منزل
domicile U منزل
halting place U منزل
lodge U منزل
houseful U یک منزل بر
domiciles U منزل
biding U منزل
pieds-a-terre U منزل
inn U منزل
stage U منزل
stages U منزل
hearth U منزل
hearths U منزل
lodging U منزل
lodgings U منزل
dwelling U منزل
withindoors U در منزل
hospices U منزل
hospice U منزل
dwellings U منزل
inns U منزل
home U منزل
habitations U منزل
houses U منزل
housed U منزل
house U منزل
homes U منزل
habitation U منزل
abodes U منزل
abode U منزل
lodges U منزل
household economy U تدبیر منزل
to shift one's lodging U تغییردادن منزل
to take up one's quarters U منزل کزدن
outdoors U خارج از منزل
lodgment or lodge U منزل گیری
dwellings U منزل کردن
roosts U منزل کرن
roosting U منزل کرن
roosted U منزل کرن
house arrest U توقیف در منزل
dwelling house U منزل مسکونی
home address U آدرس منزل
take up ones abode U منزل کردن
housework U کار منزل
accomodate U منزل دادن
He came out of the house. U از منزل درآمد
encamps U منزل دادن
encamping U منزل دادن
encage U منزل دادن
encamp U منزل دادن
residance telephone U تلفن منزل
encamped U منزل دادن
dwelling U منزل کردن
boarded U منزل کردن
house U منزل گزیدن
lodges U منزل دادن
lodges U منزل کردن
alfresco U خارج از منزل
home economics U اقتصاد منزل
home economics U تدبیر منزل
digging U خانه منزل
homeward U بطرف منزل
to move out U [از منزل] رفتن
lodged U منزل کردن
lodged U منزل دادن
housed U منزل گزیدن
houses U منزل گزیدن
dwelt U منزل داشت
accommodating U منزل مناسب
quarters U منزل بخش
lodge U منزل دادن
lodge U منزل کردن
abides U منزل کردن
accommodate U منزل دادن
accommodated U منزل دادن
accommodates U منزل دادن
abided U منزل کردن
abide U منزل کردن
camps U منزل کردن
camped U منزل کردن
camp U منزل کردن
roost U منزل کرن
dwelt U منزل کرد
housekeeping U اداره منزل
board U منزل کردن
withindoors U اشخاص داخل منزل
halfway house U منزل نیمه راه
halfway houses U منزل نیمه راه
to move out U [از منزل] بارکشی کردن
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
To put up at a place . U درجایی منزل کردن
Is there anybody at home ? Anybody home ? U کسی منزل هست ؟
WI'll you take me home? U مرا به منزل می رسانید ؟
houseplants U گیاه توی منزل
houseplant U گیاه توی منزل
lodgement U منزل گیری استقرار
house wiring switch U کلید برق منزل
pet U حیوان اهلی منزل
accommodations U منزل وسایل راحتی
pets U حیوان اهلی منزل
petted U حیوان اهلی منزل
house service meter U کنتور برق منزل
search warrants U حکم تفتیش منزل
accommodation U منزل وسایل راحتی
lodgment U منزل گیری استقرار
to fix up U منزل دادن پوشانیدن
search warrant U حکم تفتیش منزل
well lodged U دارای منزل راحت
put-up U طرح کردن منزل دادن
put up U طرح کردن منزل دادن
speciality of the house U غذای مخصوص طبخ منزل
A load askew does not reach its destination . <proverb> U بار کج به منزل نمى رسد .
eating out U صرف غذا بیرون از منزل
I'll be at home today . U امروز منزل خواهم بود
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
to put up U منزل دادن به نامزد کردن
outhouse U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
easement U راحت شدن از درد منزل
rooms U مسکن گزیدن منزل دادن به
outhouses U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
room U مسکن گزیدن منزل دادن به
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
subsidized accommodation U منزل با کمک هزینه [کرایه و غیره]
where do you live U کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
come and take p luck with us U بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
A light burden soon reaches home . <proverb> U بار سبک زود به منزل مى رسد .
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
barracked U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracking U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
Try to be home before dark. U سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
Floreale U [سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
to register with the police U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
Lets go to my house for pot luck . U برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
The hotel was home from home . U هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
Home , sweet home . U هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
housed U منزل دادن پناه دادن
house U منزل دادن پناه دادن
houses U منزل دادن پناه دادن
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com