English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contaminant U ملوث الوده کننده
contaminants U ملوث الوده کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polluters U ملوث کننده
polluter U ملوث کننده
polluters U الوده کننده
pollutants U الوده کننده
polluter U الوده کننده
contaminative U الوده کننده
pollutant U الوده کننده
infects U ملوث کردن
deflowered U ملوث کردن
pollute U ملوث کردن
polluted U ملوث کردن
contaminating U ملوث کردن
pollutes U ملوث کردن
contaminates U ملوث کردن
polluting U ملوث کردن
contaminate U ملوث کردن
contaminated U ملوث کردن
deflowering U ملوث کردن
deflowers U ملوث کردن
infect U ملوث کردن
bedaub U ملوث کردن
maculation U ملوث نمایی
infecting U ملوث کردن
deflower U ملوث کردن
contaminated U الوده
bedraggled U الوده
miry U الوده
spotty U الوده
contaminates U الوده
in for U الوده
contaminate U الوده
contaminating U الوده
smeary U الوده
unclean U الوده
muck U الوده کردن
contaminant U جسم الوده
imbrue U الوده کردن
defile U الوده کردن
contaminants U جسم الوده
infects U الوده کردن
infecting U الوده کردن
sludgy U لجن الوده
smutchy U الوده وکثیف
infect U الوده کردن
defiling U الوده کردن
defiles U الوده کردن
defiled U الوده کردن
septic U گندیده الوده
soilure U الوده سازی
smutch U الوده کردن
contaminated U الوده کردن
unchaste U الوده دامن
bitten with U الوده دچار
contaminates U الوده کردن
slimy U لجن الوده
envenom U الوده کردن
contaminating U الوده کردن
sullying U الوده شدن
contamination U الوده کردن
contaminate U الوده کردن
sully U الوده شدن
sullies U الوده شدن
sullied U الوده شدن
red-handed U بخون الوده
smuttier U با سیاهک الوده شده
erythroid U الوده یامایل بخونریزی
red handed U دست بخون الوده
to imbrue in blood U الوده بخون کردن
to imbrue with blood U الوده بخون کردن
smuttiest U با سیاهک الوده شده
smutty U با سیاهک الوده شده
contaminates U الوده یا کثیف کردن
flyblown U الوده بتخم حشرات
contaminating U الوده یا کثیف کردن
contaminated U الوده یا کثیف کردن
contaminate U الوده یا کثیف کردن
bacterize U بامیکرب الوده شدن
smog U هوای الوده به دود وبخار
taints U رنگ کردن الوده شدن
tainting U رنگ کردن الوده شدن
taint U رنگ کردن الوده شدن
smoggy U پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
fly blow U الوده به تخم مگس کردن
trichinize U با کرم گوشت خوک الوده شدن
wallow course U خندق مخصوص ضدعفونی خودروهایی که به مواد ش م ر الوده شده اند
pollute U ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluted U ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluting U ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollutes U ملوث کردن الودن ناخالص کردن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
besmear U ملوث کردن رنگ کردن
taint U ملوث کردن فاسد کردن
taints U ملوث کردن فاسد کردن
tainting U ملوث کردن فاسد کردن
hot spots U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
mess U :شلوغ کاری کردن الوده کردن
flybelt U منطقه الوده به حشره تسه تسه
messes U :شلوغ کاری کردن الوده کردن
befoul U کثیف کردن الوده کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com