English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
resort U ملاقات مکرر
resorted U ملاقات مکرر
resorts U ملاقات مکرر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appointment U قرار ملاقات وعده ملاقات
appointments U قرار ملاقات وعده ملاقات
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
repetitious U مکرر
bis U مکرر
continual U مکرر
repeated U مکرر
repetitive U مکرر
eternal U مکرر
manyfold U مکرر
eternities U مکرر
eternity U مکرر
repeating fraction U کسر مکرر
crepitation U انفجار مکرر
repeating decimal U اعشاری مکرر
recurrenge U وقوع مکرر
frequent visiting U دیدنی مکرر
rebuy U خرید مکرر
rebroadcast U برنامه مکرر
all the time <idiom> U به طور مکرر
repeating field U فیلد مکرر
unfrequented U غیر مکرر
tautologize U مکرر گویی
catalexia U مکرر خوانی
compulsiveness U مکرر کاری
old hat U آشنا و مکرر
multiple ionization U یونش مکرر
times without number U بطور مکرر
haunt U خطور مراجعه مکرر
repeating label U برچسب یا مطلب مکرر
theatergoer U شخصی که مکرر به تئاترمیرود
haunts U خطور مراجعه مکرر
recurring decimal U اعشاری مکرر [ریاضی]
repeat U مکرر کردن تکرار شدن
commuters U رفت و آمد کنندهی مکرر
repeats U مکرر کردن تکرار شدن
ages U شکستن جسم با فشارهای مکرر
age U شکستن جسم با فشارهای مکرر
commuter U رفت و آمد کنندهی مکرر
to frequent a place U بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
keep after <idiom> یادآوری مکرر به کسی برای انجام کاری.
wear down <idiom> U زوارچیزی دررفتن ،بااستفاده مکرر خراب شدن
patterns U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pattern U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
That's old hat! <idiom> U این که آشنا و مکرر [پیش پا افتاده ] است!
visits U ملاقات
visited U ملاقات
visit U ملاقات
linkup U ملاقات
visiting U ملاقات
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
globetrotters U کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
globetrotter U کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
shadow page U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
meeter U ملاقات کننده
appointment U قرار ملاقات
appointed day U وعده ملاقات
date [appointment] U قرار ملاقات
official meeting U ملاقات رسمی
appointed day U قرار ملاقات
visiting hours ساعات ملاقات
stop by <idiom> U ملاقات کردن
revisiting U ملاقات مجدد
date [appointment] U وعده ملاقات
gang up U ملاقات کردن
conjuncture U ملاقات تصادفی
meetings U ملاقات اجتماع
meetings U ملاقات میتینگ
meeting U ملاقات اجتماع
appointment U وعده ملاقات
meeting U ملاقات میتینگ
appointments U وعده ملاقات
trysts U قرار ملاقات
caller U ملاقات کننده
callers U ملاقات کننده
audience U ملاقات رسمی
audiences U ملاقات رسمی
revisit U ملاقات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
concourses U محل ملاقات
concourse U محل ملاقات
tryst U قرار ملاقات
revisited U ملاقات مجدد
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
tryst U قرار ملاقات گذاشتن
revisit U دوباره ملاقات کردن
obtain an appointment U وقت ملاقات گرفتن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
trysts U قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
rendezvous U قرار ملاقات گذاشتن
revisits U دوباره ملاقات کردن
dates [appointments] U وعده های ملاقات
appointments U وعده های ملاقات
appointed days U وعده های ملاقات
dates [appointments] U قرار های ملاقات
appointments U قرار های ملاقات
redezvous U رانده وو محل ملاقات
appointed days U قرار های ملاقات
assignation U قرار ملاقات واگذاری
visitant U ملاقات کننده مهاجر
assignations U قرار ملاقات واگذاری
resorted U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
miss an appointment U از دست دادن قرار ملاقات
meets U معرفی شدن به ملاقات کردن
I'd like to see Mr. ... U من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
keep an appointment U قبول کردن قرار ملاقات
meet U معرفی شدن به ملاقات کردن
scarpbook U عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
to arrive in good time U خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
lose touch with <idiom> U از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
fix someone up with someone <idiom> U واسطه برای قرار ملاقات دونفر
formats U قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
format U قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
blind dates U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind date U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
off balance <idiom> U فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
overstriking U توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
sidekicks U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
cycles U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
agendas U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program U ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
agenda U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
gall U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
frequents U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
procedure U بخش کوچک کد دستورات کامپیوتری که حاوی تابع مکرر است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
calendar program U ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
assemble U انجمن کردن ملاقات کردن
visits U ملاقات کردن زیارت کردن
visited U ملاقات کردن زیارت کردن
assembles U انجمن کردن ملاقات کردن
redezvous U تلاقی کردن ملاقات کردن
assembled U انجمن کردن ملاقات کردن
visit U ملاقات کردن زیارت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com