Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inland rules
U
مقررات حرکت در ابهای داخلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
thrashing
U
مقدار مفرط حرکت صفحات ازحافظه ثانوی به حافظه داخلی
set forward
U
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
gust lock
U
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
incretion
U
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal structure
U
ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense
U
پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
territorial waters
U
ابهای ساحلی
upwellings
U
ابهای بالارود
spill water
U
ابهای اضافی
inshore water
U
ابهای ساحلی
ground water
U
ابهای زیرزمینی
surplus water
U
ابهای مازاد
surplus water
U
ابهای اضافی
overflow
U
ابهای اضافی لبریزی
table waters
U
ابهای معدنی سر سفره
tail drain
U
نهرچه ابهای مازاد
overflows
U
ابهای اضافی لبریزی
hydrology
U
بررسی ابهای سطحی
high seas
U
ابهای بین المللی
overflowed
U
ابهای اضافی لبریزی
lentic
U
وابسته به ابهای راکد
groundwater
U
ابهای زیر زمینی
high seas
U
ابهای برون مرزی
hydrogeology
U
بررسی ابهای زیرزمینی
water table
U
سطح ابهای زیر زمین
littoral law
U
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
water tables
U
سطح ابهای زیر زمین
piloting
U
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
coastel low
U
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
balneology
U
مبحث استحمام در ابهای گرم
hydrology
U
گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
hydrography
U
نقشه برداری از ابهای روی زمین
hydro statics
U
علم شار وموازنه ابهای ساکن
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
hydrothermal
U
وابسته به عمل ابهای گرم درپوسته زمین
intrapermafrost water
U
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
salinometer
U
الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
halophile
U
موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
dumb well
U
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
suprapermafrost
U
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
requirement
U
مقررات
provisions
U
مقررات
disposition
U
مقررات
precepts
U
مقررات
regulations
U
مقررات
measure
U
مقررات
arrangement
U
مقررات
arrangements
U
مقررات
precept
U
مقررات
regulation
U
مقررات
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
holding
U
نقض مقررات
ordinance
U
مقررات محلی
government regulation
U
مقررات دولتی
disciplinary regulation
U
مقررات انضباطی
mounting instruction
U
مقررات نصب
by law
U
طبق مقررات
standard specification
U
مقررات استاندارد
by rule
U
طبق مقررات
trancscendent
U
ماورای مقررات
laws of the game
U
مقررات مسابقه
infraction
U
نقض مقررات
army regulation
U
مقررات ارتشی
control measures
U
مقررات کنترلی
The regulations in force .
U
مقررات جاری
ordinances
U
مقررات محلی
instruction for assembly
U
مقررات نصب
military doctorine
U
مقررات نظامی
operating instruction
U
مقررات کار
storage
U
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
instituted
U
اصل قانونی مقررات
institute
U
اصل قانونی مقررات
institutes
U
اصل قانونی مقررات
instituting
U
اصل قانونی مقررات
sanctioned laws
U
قوانین یا مقررات مصوبه
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
tariff regulations
U
مقررات تعرفه بندی
manual
U
مقررات کتاب راهنما
illicit
U
نا مشروع مخالف مقررات
officialism
U
رسمیت مقررات اداری
assembly instrudactions
U
مقررات یا دستورات نصب
lodge-books
U
کتاب مقررات معماری
illegally
U
برخلاف قانون و مقررات
To be observant of the regulations .
U
ملاحظه مقررات را کردن
red tape
U
مقررات دست و پاگیر
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
discipline and adjustment board
U
هیئت تدوین مقررات انضباطی
european community competition rules
U
مقررات رقابت در جامعه اروپا
formally
U
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
road discipline
U
مقررات عبور و مرور روی جاده
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
in duly substantiated cases
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
highway dispatch
U
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
regulatory signs
U
علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
where justified
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulation
U
نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
meter rule
U
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
curfews
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
There is an outcry against these regulations.
U
همه از این مقررات فریادشان بلند است
The regulations are stI'll in force ( effect ) .
U
این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
last chance rule
U
مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
expedite rule
U
مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
prodify
U
تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
curfew
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
marquis queensberry rules
U
مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
table of precedence
U
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
systems
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
customs of the services
U
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
inner
U
داخلی
in
U
داخلی
interiors
U
داخلی
endogenous
U
داخلی
interior
U
داخلی
anie
U
داخلی
ben
U
داخلی
innate
U
داخلی
in-
U
داخلی
territorial
U
داخلی
indoor
U
داخلی
municipal
U
داخلی
inside
U
داخلی
intramural
U
داخلی
esoteric
U
داخلی
internal door
U
در داخلی
domestic
U
داخلی
insides
U
داخلی
internal medicine
U
طب داخلی
internal
U
داخلی
stabile
U
بدون حرکت بی حرکت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com