English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
major premise U مقدمه کبری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prologize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologuize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
the major premise U کبری
sumption U کبری
major occultation U غیبت کبری
cobras U مار کبری
cobra U مار کبری
tibia U قصبه کبری
tibias U قصبه کبری
embassy U سفارت کبری
shin bone U قصبه کبری
embassies U سفارت کبری
shank U قصبه کبری ساقه
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
introduction U مقدمه
preambles U مقدمه
preface U مقدمه
prefaced U مقدمه
prefacing U مقدمه
prefaces U مقدمه
introductions U مقدمه
prelude U مقدمه
sinfonia U مقدمه
protasis U مقدمه
prolegomenon U مقدمه
prima facia U مقدمه
preparatory to U در مقدمه
preparatorily U مقدمه
prelusion U مقدمه
preliminarily U مقدمه
isagoge U مقدمه
inductility U مقدمه
incipit U مقدمه
foretoken U مقدمه
preludes U مقدمه
preamble U مقدمه
front matter U مقدمه
lead up U مقدمه
snaps U بی مقدمه
snapped U بی مقدمه
induction U مقدمه
sudden U بی مقدمه
inductions U مقدمه
lead-up U مقدمه
snapping U بی مقدمه
snap U بی مقدمه
overture U مقدمه
overtures U مقدمه
set up U مقدمه چینی
antecedent U مقدم مقدمه
pop U بی مقدمه اوردن
setup U مقدمه چینی
popped U بی مقدمه اوردن
lemma U مقدمه موضوع
prelude to a play U مقدمه نمایش
minor premise U مقدمه صغری
preamble of a statute U مقدمه قانون
proem U مقدمه سراغاز
preconidtion U شرط مقدمه
pops U بی مقدمه اوردن
preliminarily U بطور مقدمه
antecedents U مقدم مقدمه
preamble of a treaty U مقدمه معاهده
impulse buying U خرید بی مقدمه
cold snaps U یخ بندان بی مقدمه
cold snap U یخ بندان بی مقدمه
foreparts U سر ودست مقدمه
forepart U سر ودست مقدمه
preamble U مقدمه سند
preambles U مقدمه نوشتن
preambles U مقدمه سند
catastasis U دیباچه مقدمه
preamble U مقدمه نوشتن
exordium U مقدمه سردفتر
proem U مقدمه سخنرانی شروع
pops U بی مقدمه فشار اوردن
prolegomenous U دارای مقدمه طولانی
it was a p to another book U مقدمه کتاب دیگربود
protasis and epitasis U مقدمه و متن نمایش
preambles U سراغاز مقدمه کتاب
preamble U سراغاز مقدمه کتاب
shorter U بی مقدمه پیش از وقت
shortest U بی مقدمه پیش از وقت
pop U بی مقدمه فشار اوردن
introductory U وابسته به مقدمه معارفهای
exordial U مربوط به اغاز یا مقدمه
popped U بی مقدمه فشار اوردن
short U بی مقدمه پیش از وقت
prologues U مقدمه پیش گفتار
prologue U مقدمه پیش گفتار
i took him up short U بی مقدمه جلو او را گرفتم
precritical U مقدمه بحران قبل از وخامت
preambles U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
preamble U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
this wind preludes thunder U این باد مقدمه رعد است
spate U تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
to prefix a chapter to a book U فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
front U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
fronting U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
premises U خصوصیات ملک که در مقدمه سند درج میشود خانه ومتعلقات ان
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com