English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proem U مقدمه سراغاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
preamble U سراغاز مقدمه کتاب
preambles U سراغاز مقدمه کتاب
Other Matches
prologuize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prefacing U سراغاز
prologues U سراغاز
prologue U سراغاز
forewords U سراغاز
foreword U سراغاز
prefaced U سراغاز
prefaces U سراغاز
openings U سراغاز
exordium U سراغاز
preface U سراغاز
opening U سراغاز
inductility U ایراد سراغاز
untitled U بدون سراغاز
head word U کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
introduction U مقدمه
prefacing U مقدمه
prefaces U مقدمه
prefaced U مقدمه
protasis U مقدمه
preface U مقدمه
preambles U مقدمه
introductions U مقدمه
sinfonia U مقدمه
prolegomenon U مقدمه
prima facia U مقدمه
preparatory to U در مقدمه
preparatorily U مقدمه
prelusion U مقدمه
preliminarily U مقدمه
isagoge U مقدمه
inductility U مقدمه
incipit U مقدمه
front matter U مقدمه
foretoken U مقدمه
preludes U مقدمه
prelude U مقدمه
overtures U مقدمه
snaps U بی مقدمه
snapping U بی مقدمه
snapped U بی مقدمه
sudden U بی مقدمه
induction U مقدمه
lead up U مقدمه
lead-up U مقدمه
overture U مقدمه
snap U بی مقدمه
inductions U مقدمه
preamble U مقدمه
set up U مقدمه چینی
impulse buying U خرید بی مقدمه
pop U بی مقدمه اوردن
exordium U مقدمه سردفتر
lemma U مقدمه موضوع
major premise U مقدمه کبری
minor premise U مقدمه صغری
preamble of a treaty U مقدمه معاهده
preconidtion U شرط مقدمه
preamble of a statute U مقدمه قانون
prelude to a play U مقدمه نمایش
antecedents U مقدم مقدمه
popped U بی مقدمه اوردن
pops U بی مقدمه اوردن
antecedent U مقدم مقدمه
setup U مقدمه چینی
preliminarily U بطور مقدمه
preamble U مقدمه نوشتن
foreparts U سر ودست مقدمه
forepart U سر ودست مقدمه
cold snap U یخ بندان بی مقدمه
catastasis U دیباچه مقدمه
cold snaps U یخ بندان بی مقدمه
preamble U مقدمه سند
preambles U مقدمه سند
preambles U مقدمه نوشتن
protasis and epitasis U مقدمه و متن نمایش
short U بی مقدمه پیش از وقت
prologue U مقدمه پیش گفتار
proem U مقدمه سخنرانی شروع
pop U بی مقدمه فشار اوردن
pops U بی مقدمه فشار اوردن
shortest U بی مقدمه پیش از وقت
prolegomenous U دارای مقدمه طولانی
popped U بی مقدمه فشار اوردن
shorter U بی مقدمه پیش از وقت
i took him up short U بی مقدمه جلو او را گرفتم
it was a p to another book U مقدمه کتاب دیگربود
exordial U مربوط به اغاز یا مقدمه
prologues U مقدمه پیش گفتار
introductory U وابسته به مقدمه معارفهای
preamble U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
preambles U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
precritical U مقدمه بحران قبل از وخامت
spate U تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
this wind preludes thunder U این باد مقدمه رعد است
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
fronting U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
to prefix a chapter to a book U فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
front U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
premises U خصوصیات ملک که در مقدمه سند درج میشود خانه ومتعلقات ان
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com