English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proem U مقدمه سخنرانی شروع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prologize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologuize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
start off U شروع کردن شروع شدن
to hear any ones speech U سخنرانی
conferences U سخنرانی
conference U سخنرانی
speaking U سخنرانی
prelection U سخنرانی
lecture U سخنرانی
lecturing U سخنرانی
oration U سخنرانی
lectures U سخنرانی
lectured U سخنرانی
orations U سخنرانی
pep talks U سخنرانی انگیزگر
pep talk U سخنرانی انگیزگر
conference call U دعوت به سخنرانی
make a speech U سخنرانی کردن
oratorical U وابسته به سخنرانی
theatres U تالار سخنرانی
theatre U تالار سخنرانی
speak U سخنرانی کردن
theaters U تالار سخنرانی
theater U تالار سخنرانی
auditoria U تالار سخنرانی
auditorium U تالار سخنرانی
auditoriums U تالار سخنرانی
inaugural U سخنرانی افتتاحی
orate U سخنرانی کردن
lobbied U سخنرانی کردن
lobbies U سخنرانی کردن
lobby U سخنرانی کردن
lecture method U روش سخنرانی
record U یادداشت سخنرانی
oratory U شیوه سخنرانی
notes U یادداشت سخنرانی
speaks U سخنرانی کردن
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
sinfonia U مقدمه
induction U مقدمه
inductions U مقدمه
prelude U مقدمه
preludes U مقدمه
sudden U بی مقدمه
preparatory to U در مقدمه
isagoge U مقدمه
inductility U مقدمه
prima facia U مقدمه
front matter U مقدمه
foretoken U مقدمه
prolegomenon U مقدمه
prelusion U مقدمه
overture U مقدمه
protasis U مقدمه
preliminarily U مقدمه
overtures U مقدمه
incipit U مقدمه
preparatorily U مقدمه
prefacing U مقدمه
prefaces U مقدمه
lead-up U مقدمه
prefaced U مقدمه
preface U مقدمه
preambles U مقدمه
preamble U مقدمه
lead up U مقدمه
snap U بی مقدمه
snapping U بی مقدمه
introductions U مقدمه
snapped U بی مقدمه
introduction U مقدمه
snaps U بی مقدمه
voicing U صدای سخنرانی انسان
voices U صدای سخنرانی انسان
travelogues U سخنرانی درباره مسافرت
voice U صدای سخنرانی انسان
lobby U سخنرانی وتبلیغات کردن
lobbies U سخنرانی وتبلیغات کردن
philippic U سخنرانی تند وانتقادی
lobbied U سخنرانی وتبلیغات کردن
travelogs U سخنرانی درباره مسافرت
lyceum U سالن سخنرانی عمومی
tirade U سخنرانی دراز وشدیداللحن
travelogue U سخنرانی درباره مسافرت
traversabel U سخنرانی درباره مسافرت
speech U قوه ناطقه سخنرانی
speeches U قوه ناطقه سخنرانی
forensic U قانونی مربوط به سخنرانی
tirades U سخنرانی دراز وشدیداللحن
prelude to a play U مقدمه نمایش
pops U بی مقدمه اوردن
catastasis U دیباچه مقدمه
antecedents U مقدم مقدمه
forepart U سر ودست مقدمه
set up U مقدمه چینی
minor premise U مقدمه صغری
antecedent U مقدم مقدمه
major premise U مقدمه کبری
lemma U مقدمه موضوع
setup U مقدمه چینی
preamble of a statute U مقدمه قانون
preamble of a treaty U مقدمه معاهده
exordium U مقدمه سردفتر
popped U بی مقدمه اوردن
preamble U مقدمه سند
preambles U مقدمه نوشتن
preamble U مقدمه نوشتن
cold snaps U یخ بندان بی مقدمه
cold snap U یخ بندان بی مقدمه
proem U مقدمه سراغاز
foreparts U سر ودست مقدمه
preliminarily U بطور مقدمه
preconidtion U شرط مقدمه
impulse buying U خرید بی مقدمه
preambles U مقدمه سند
pop U بی مقدمه اوردن
lectures U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecture U سخنرانی کردن خطابه گفتن
stenotypisht U متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
praelect U سخنرانی کردن خطا به خواندن
oratorically U ادیبانه از روی ایین سخنرانی
prelect U سخنرانی کردن خطا به خواندن
initiation U شروع کار شروع
preambles U سراغاز مقدمه کتاب
i took him up short U بی مقدمه جلو او را گرفتم
preamble U سراغاز مقدمه کتاب
exordial U مربوط به اغاز یا مقدمه
prologues U مقدمه پیش گفتار
prologue U مقدمه پیش گفتار
shortest U بی مقدمه پیش از وقت
popped U بی مقدمه فشار اوردن
pop U بی مقدمه فشار اوردن
protasis and epitasis U مقدمه و متن نمایش
pops U بی مقدمه فشار اوردن
introductory U وابسته به مقدمه معارفهای
prolegomenous U دارای مقدمه طولانی
it was a p to another book U مقدمه کتاب دیگربود
short U بی مقدمه پیش از وقت
shorter U بی مقدمه پیش از وقت
character guidance U راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
teach-ins U جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
teach-in U جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
His speech gripped the television viewers ( audience ). U سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
tribune U سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
stenotype U دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
His speech was in the nature of an apology. U ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
preambles U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
precritical U مقدمه بحران قبل از وخامت
preamble U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
soliloquy U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
soliloquies U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
philippize U بارشوه سخنرانی کردن درسخنرانی تحت نفوذقرارگرفتن
spate U تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
this wind preludes thunder U این باد مقدمه رعد است
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
front U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
to prefix a chapter to a book U فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
fronting U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
premises U خصوصیات ملک که در مقدمه سند درج میشود خانه ومتعلقات ان
homilies U سخنرانی کردن موعظه کردن
discourses U سخنرانی کردن ادا کردن
speechify U نطاقی کردن سخنرانی کردن
hold forth U مطرح کردن سخنرانی کردن
homily U سخنرانی کردن موعظه کردن
discourse U سخنرانی کردن ادا کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
get-go <idiom> U شروع
kick-off <idiom> U شروع
inception U شروع
right of begin U حق شروع
kick off U شروع
openings U شروع
beginning U شروع
beginnings U شروع
open fire U شروع
opening U شروع
onset U شروع
incipience or ency U شروع
inchoation U شروع
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
headstart U امتیاز در شروع
kick off U شروع حمله
initial point U نقطه شروع
resumption U تجدید شروع
shove off <idiom> U شروع ،ترک
set about <idiom> U شروع کردن
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
incipit U شروع و اغاز
kick off <idiom> U شروع کردن
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com