English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
precritical U مقدمه بحران قبل از وخامت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prologuize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
tensity U شدت وخامت
defuses U خنثی کردن از وخامت کاستن
defusing U خنثی کردن از وخامت کاستن
defuse U خنثی کردن از وخامت کاستن
defused U خنثی کردن از وخامت کاستن
crises U بحران
crisis U بحران
panics U بحران
acme U بحران
recession U بحران اقتصادی
precritical U قبل از بحران
identity crisis U بحران هویت
great depression U بحران بزرگ
gold crisis U بحران طلا
energy crisis U بحران انرژی
economic depression U بحران اقتصادی
economic crisis U بحران اقتصادی
nervous breakdowns U بحران روانی
nervous breakdown U بحران روانی
recessions U بحران اقتصادی
crisis team U گروه ضد بحران
depressions U بحران اقتصادی
crises shaken <adj.> U بحران زده
depression U بحران اقتصادی
financial crisis U بحران مالی
business depression U بحران کسب و کار
to be off the hook <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be over the hump [American] <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to come out of the woods <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be out of the woods <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
the hour has struck U موقع بحران رسید
to be over the worst <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
tensions U بحران تحت فشار قرار دادن
tension U بحران تحت فشار قرار دادن
juncture U بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
protasis U مقدمه
prolegomenon U مقدمه
prima facia U مقدمه
preparatory to U در مقدمه
preparatorily U مقدمه
prelusion U مقدمه
preliminarily U مقدمه
lead up U مقدمه
lead-up U مقدمه
snaps U بی مقدمه
isagoge U مقدمه
inductility U مقدمه
incipit U مقدمه
snapping U بی مقدمه
overture U مقدمه
prefaced U مقدمه
sudden U بی مقدمه
sinfonia U مقدمه
induction U مقدمه
inductions U مقدمه
snap U بی مقدمه
snapped U بی مقدمه
front matter U مقدمه
foretoken U مقدمه
prefacing U مقدمه
overtures U مقدمه
prelude U مقدمه
preface U مقدمه
preludes U مقدمه
introductions U مقدمه
preambles U مقدمه
preamble U مقدمه
introduction U مقدمه
prefaces U مقدمه
lemma U مقدمه موضوع
proem U مقدمه سراغاز
antecedent U مقدم مقدمه
antecedents U مقدم مقدمه
set up U مقدمه چینی
preambles U مقدمه سند
exordium U مقدمه سردفتر
setup U مقدمه چینی
minor premise U مقدمه صغری
preamble of a treaty U مقدمه معاهده
preamble of a statute U مقدمه قانون
popped U بی مقدمه اوردن
forepart U سر ودست مقدمه
major premise U مقدمه کبری
preamble U مقدمه سند
catastasis U دیباچه مقدمه
impulse buying U خرید بی مقدمه
preconidtion U شرط مقدمه
preambles U مقدمه نوشتن
pops U بی مقدمه اوردن
prelude to a play U مقدمه نمایش
cold snaps U یخ بندان بی مقدمه
preamble U مقدمه نوشتن
pop U بی مقدمه اوردن
preliminarily U بطور مقدمه
cold snap U یخ بندان بی مقدمه
foreparts U سر ودست مقدمه
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. U صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
pop U بی مقدمه فشار اوردن
prologues U مقدمه پیش گفتار
pops U بی مقدمه فشار اوردن
shortest U بی مقدمه پیش از وقت
shorter U بی مقدمه پیش از وقت
short U بی مقدمه پیش از وقت
preamble U سراغاز مقدمه کتاب
prologue U مقدمه پیش گفتار
proem U مقدمه سخنرانی شروع
exordial U مربوط به اغاز یا مقدمه
it was a p to another book U مقدمه کتاب دیگربود
i took him up short U بی مقدمه جلو او را گرفتم
preambles U سراغاز مقدمه کتاب
prolegomenous U دارای مقدمه طولانی
introductory U وابسته به مقدمه معارفهای
protasis and epitasis U مقدمه و متن نمایش
popped U بی مقدمه فشار اوردن
preamble U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
preambles U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
this wind preludes thunder U این باد مقدمه رعد است
spate U تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
fronting U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
to prefix a chapter to a book U فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
front U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
premises U خصوصیات ملک که در مقدمه سند درج میشود خانه ومتعلقات ان
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com