Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
doze
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dose rate
U
نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
dosage
U
یک خوراک دارو
dosed
U
یک خوراک دارو
dosing
U
یک خوراک دارو
dose
U
یک خوراک دارو
dosages
U
یک خوراک دارو
doses
U
یک خوراک دارو
dozed
U
دوز یک خوراک دارو
dozing
U
دوز یک خوراک دارو
dozes
U
دوز یک خوراک دارو
doze
U
دوز یک خوراک دارو
sufficient
U
مقدار کافی
dosing
U
مقدار دارو
doses
U
مقدار دارو
dosed
U
مقدار دارو
dose
U
مقدار دارو
sufficiency
U
قابلیت مقدار کافی
dosage
U
مقدار استعمال دارو
dosages
U
مقدار استعمال دارو
in short supply
<idiom>
U
نه خیلی کافی ،کنترل از مقدار
dosages
U
مقدار تجویز شده دارو
dosage
U
مقدار تجویز شده دارو
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
acceptable
<adj.>
U
کافی
sufficient
<adj.>
U
کافی
enough
U
کافی
adequate
U
کافی
adequate
کافی
sufficient
U
کافی
adequate
<adj.>
U
کافی
good
[sufficient]
<adj.>
U
کافی
satisfactory
<adj.>
U
کافی
sufficing
<adj.>
U
کافی
enow
U
کافی
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
necessary and sufficient
U
لازم و کافی
sufficing
U
کافی بودن
suffices
U
کافی بودن
leisure
U
وقت کافی
sufficed
U
کافی بودن
scantier
U
غیر کافی
suffice
U
کافی بودن
scantiest
U
غیر کافی
scanty
U
غیر کافی
plenty of rain
U
باران کافی
Nothing more, thanks.
کافی است.
skimping
U
غیر کافی
skimps
U
غیر کافی
run short
<idiom>
U
کافی نبودن
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
بقدر کافی
sufficiently
<adv.>
U
بقدر کافی
be adequate
U
کافی بودن
be enough
U
کافی بودن
be sufficient
U
کافی بودن
last
[be enough]
U
کافی بودن
reach
U
کافی بودن
skimped
U
غیر کافی
skimp
U
غیر کافی
inadequate
U
غیر کافی
sufficient conditions
U
شرایط کافی
sufficient condition
U
شرط کافی
adequately
U
بقدر کافی
due care
U
مراقبت کافی
inextenso
U
بطول کافی
suffice
U
کافی بودن
drugs
U
دارو
cured
U
دارو
remedied
U
دارو
remedies
U
دارو
remedying
U
دارو
cure
U
دارو
remedy
U
دارو
drugging
U
دارو
medicines
U
دارو
puisne judge
U
دارو جز
medicaments
U
دارو
medicament
U
دارو
drug
U
دارو
drugged
U
دارو
medicine
U
دارو
cures
U
دارو
medicinally
U
با دارو
medication
U
دارو
pharmaceutic
U
دارو
materia medica
U
دارو
pharmaceuticals
U
دارو
medics
U
دارو
medications
U
دارو
pharmaceutical
U
دارو
pill
U
حب دارو
pills
U
حب دارو
natural philosophy
U
دارو
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
sufficient condition
U
شرط کافی
[ریاضی]
insufficiently
U
بطور غیر کافی
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
to have plenty of time
U
وقت کافی داشتن
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
incompetent
U
غیر کافی ناشایسته
well paid
U
دارای حقوق کافی
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
voteless
U
بدون رای کافی
well educatd
U
دارای تحصیلات کافی
inadequately
U
بطور غیر کافی
philtre
U
مهر دارو
philter
U
مهر دارو
male fern
U
کیل دارو
alkahest
U
نوش دارو
pouch kit
U
جعبه دارو
substance withdrawal
U
ترک دارو
hyssop
U
اشنان دارو
pouch kit
U
جای دارو
withdrawals
U
ترک دارو
withdrawal
U
ترک دارو
chemic
U
دارو فروش
cure all
U
نوش دارو
calomel
U
کرم دارو
lungwort
U
سینه دارو
troche
U
قرص دارو
muller
U
دارو ساز
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
Nothing more, thanks.
کافی است، خیلی متشکرم.
It is not deep enough.
U
باندازه کافی گود نیست
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
working ball
U
گوی با سرعت و چرخش کافی
So much for theory!
<idiom>
U
به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
drug abuse
U
سوء استفاده از دارو
resolutive
U
دارو یا عامل گدازنده
drug holiday
U
ترک موقت دارو
pillbox
U
قوطی حب دارو وغیره
pillboxes
U
قوطی حب دارو وغیره
diatessaron
U
ترکیبی ازچهار دارو
hocus
U
نوشابه دارو زده
vial
U
شیشه کوچک دارو
miyhridate
U
زهر دارو پادزهر
withdrawal syndrome
U
نشانگان ترک دارو
drugs of every description
[of all descriptions]
U
همه نوع دارو
medications
U
دارو
[به طور کلی ]
drugs
U
دارو
[به طور کلی ]
orthopathy
U
معالجه بدون دارو
withdrawal symptoms
U
نشانههای ترک دارو
seasoning
U
دارو زنی بچوب
underfeed
U
غذای غیر کافی خوردن یا دادن
He has not enough experience for the position.
U
برای اینکار تجربه کافی ندارد
end in itself
<idiom>
U
مکان کافی برای راحت بودن
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
underdeveloped
U
رشد کافی نیافته عقب افتاده
caught short
<idiom>
U
پول کافی برای پرداخت نداشتن
he had a good supply of coal
U
زغال سنگ کافی ذخیره کرده
put the question
U
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
drugged
U
دارو خوراندن تخدیر کردن
dopes
U
دارو دادن تخدیر کردن
drugs
U
دارو خوراندن تخدیر کردن
nauseant
U
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
dope
U
دارو دادن تخدیر کردن
iamatology
U
مبحث دارو شناسی پزشکی
spaced out
<idiom>
U
از خوردن دارو گیج شدن
drugging
U
دارو خوراندن تخدیر کردن
drug
U
دارو خوراندن تخدیر کردن
My tea is not cool enough to drink.
U
چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
on easy street
<idiom>
U
پول کافی برای زندگی راحت داشتن
well-to-do
<idiom>
U
پول کافی برای امرار معاش کردن
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
This drug excites the nerves.
U
این دارو اعصاب را تحریک می کند
cold turkey
<idiom>
U
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
rodenticide
U
دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
love potions
U
مهر دارو شربت عشق امیز
love potion
U
مهر دارو شربت عشق امیز
potions
U
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
potion
U
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
gallipot
U
پیاله کوچک مخصوص مرهم و دارو
stateroom
U
اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
love philtre
U
مهر دارو شربت سحر امیز
leave (let) well enough alone
<idiom>
U
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
subliminal
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
make a living
<idiom>
U
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
subliminally
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com