Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overhead
U
مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
expectation value
U
مقدار مورد توقع
differential compression check
U
ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
initial
U
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialed
U
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialing
U
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialled
U
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialling
U
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initials
U
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
overhead
U
بالاسری
cpu time
U
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
overheads
U
هزینههای بالاسری
system overhead
U
بالاسری سیتم
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
postprocessor
U
برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
photocomposition
U
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
interactive processing
U
پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
backing
U
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
batch
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gpr
U
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
edp
U
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
completion
U
اتمام
compietion
U
اتمام
fulfilment
U
اتمام
accomplishment
U
اتمام
supplementation
U
اتمام
finalization
U
اتمام
ultimatum
U
اتمام حجت
last word
U
اتمام حجت
ultimatums
U
اتمام حجت
completion code
U
رمز اتمام
phase-out
U
اتمام یک سری
to phase out something
U
اتمام یک سری
exhaust bin level
U
اتمام موجودی
ultimata
U
اتمام حجت
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
printed
U
پس از اتمام کار جاری
print
U
پس از اتمام کار جاری
sockdolager
U
اتمام حجت جواب
to be over something
U
به اتمام رساندن چیزی
sockdologer
U
اتمام حجت جواب
hole in one
U
اتمام یک بخش با یک ضربه
elvis has left the building
<idiom>
U
[نمایش به اتمام رسیده]
prints
U
پس از اتمام کار جاری
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
drop by the wayside
<idiom>
U
قبل از اتمام کار ،ویران شدن
returning
U
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return
U
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
engineered performance
U
زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
returns
U
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
returned
U
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
centralized data processing
U
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
distributed processing system
U
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
materials
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
material
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
permanent structures
U
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
move of pattern
U
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
in line processing
U
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
ends
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
end
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ended
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
goal
U
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goals
U
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
parent program
U
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
regular
U
معین
adjutor
U
معین
regulars
U
معین
rubicon
U
حد معین
accessory
U
معین
limiting
U
معین
settled
U
معین
precise
U
معین
specific
U
معین
ancillary
U
معین
certain
U
معین
specifics
U
معین
definite
U
معین
accessorial
U
معین
given
U
معین
auxiliary
U
معین
fixed
U
معین
ledger
U
معین
auxiliaries
U
معین
determinate
U
معین
ledgers
U
معین
subsidiary
U
معین
allying
U
معین
indeterminate
U
نا معین
specified
U
معین
subsidiaries
U
معین
adjutants
U
معین
ally
U
معین
adjutant
U
معین
punctual
U
معین
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
selvage
U
شیرازه فرش
[اتمام لبه های طولی فرش با اضافه مخ پود به روش های مختلف جهت محکم شدن و تزئین]
figure out
U
معین کردن
systematically
U
با روش معین
limit
U
معین کردن
specifies
U
معین کردن
adverb
U
معین فعل
rhomboidal
U
شبه معین
aoristic
U
غیر معین
on a given day
U
در روزی معین
spanning
U
مدت معین
spanned
U
فاصله معین
destined
U
مقصد معین
allotted time
U
وقت معین
adverb modifying a verb
U
معین فعل
rose bay
U
گل معین التجاری
adverbs
U
معین فعل
the fullness of time
U
وقت معین
specific
U
مخصوص معین
specifics
U
مخصوص معین
spans
U
مدت معین
spans
U
فاصله معین
thetical
U
مقرر معین
thetic
U
مقرر معین
define
U
معین کردن
statically determined
U
از نظراستاتیکی معین
specified time
U
وقت معین
auxiliaries
U
امدادی معین
assignable
U
معین مشخص
defining
U
معین کردن
auxiliary
U
امدادی معین
defines
U
معین کردن
defined
U
معین کردن
at a stated time
U
در وقت معین
spanning
U
فاصله معین
general ledger
U
معین عام
periodically
U
در فواصل معین
designates
U
معین کردن
inset
U
: معین کردن
insets
U
: معین کردن
definitive
U
معین کننده
designating
U
معین کردن
shall
U
فعل معین
positive
U
یقین معین
span
U
فاصله معین
linking verb
U
فعل معین
anyone
U
هرشخص معین
designate
U
معین کردن
determinate error
U
خطای معین
ledger card
U
کارت معین
span
U
مدت معین
allocate
U
معین کردن
denominate
U
معین کردن
allocates
U
معین کردن
allocating
U
معین کردن
settles
U
معین کردن
settle
U
معین کردن
determinately
U
بطور معین
regulars
U
معین مقرر
part performance
U
عقد معین
dosed
U
اندازه معین
dosing
U
اندازه معین
dose
U
اندازه معین
doses
U
اندازه معین
draw the line
<idiom>
U
معین کردن
regular
U
معین مقرر
spanned
U
مدت معین
specifying
U
معین کردن
specify
U
معین کردن
space
U
مدت معین
spaces
U
مدت معین
do
U
فعل معین
pre appoint
U
از پیش معین کردن
statically indeterminate
U
از نظر ایستایی نا معین
aorist
U
ماضی غیر معین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com