English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visual check U مقابله بصری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
checks U مقابله کردن مقابله
check U مقابله کردن مقابله
checked U مقابله کردن مقابله
optic U بصری
optical U بصری
visuals U بصری
ocular U بصری
visually U بصری
visual U بصری
optic chiasm U چلیپای بصری
visual identification U تشخیص بصری
visual flight U پرواز بصری
video ram U RA بصری یا تصویری
optic chiasma U چلیپای بصری
optical sight U دوربینهای بصری
optokinetic U بصری- جنبشی
audiovisual U سمعی و بصری
audiovisual U سمعی-بصری
visual identification U شناسایی بصری
visual arts U هنرهای بصری
audio-visual U سمعی بصری
audio visual U سمعی بصری
VDUs U واحدنمایش بصری
VDUs U واحدنمایشگر بصری
VDU U واحدنمایش بصری
VDU U واحدنمایشگر بصری
optic U چشمی بصری
videotext U متن بصری
chiasma U ضربدر بصری
visual communication U ارتباط بصری
visual communication U مخابره بصری
visual aids U کمکهای بصری
visualreport U گزارش بصری
visual display U نمایش بصری
vision recognition U تشخیص بصری
visual signal U علامت بصری
visual observation U دیدبانی بصری
optical U الات بصری
visual signal U علایم بصری
optical U مربوط به دیدبانی بصری
vdt U ترمینال نمایش بصری
video adapter U وفق دهنده بصری
titchener's illusion U خطای بصری تیچنر
flash card U ورقه تمرین بصری
video tape U نوار سمعی و بصری
visual elevation U افت بصری گلوله
visual interaction U کنش متقابل بصری
visual display terminal U ترمینال نمایش بصری
visual display unit U واحد نمایشگر بصری
optical sight U وسایل نشانه روی بصری
visual flight U پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
vga U ارایه نگاره سازی بصری
optical U نشانه روی بصری چشمی
video graphics array U ارایه نگاره سازی بصری
visual omnidirectional range U سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
nancy U سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
raster scan graphics U نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
video amplifier U دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
contrast U مقابله
check U مقابله
counterview U مقابله
echo check U مقابله
collation U مقابله
contrasts U مقابله
contrasting U مقابله
controlment U مقابله
collations U مقابله
contrasted U مقابله
checking U مقابله
confrontation U مقابله
checked U مقابله
checks U مقابله
transfer check U مقابله
confrontations U مقابله
opposition U مقابله
bucking U مقابله
loop checking U مقابله حلقه
limit check U مقابله حدود
system check U مقابله سیستم
sight check U مقابله چشمی
spell checker U مقابله گر املائی
twin check U مقابله توام
validity check U مقابله اعتبار
visual check U مقابله دیداری
dynamic check U مقابله پویا
diagnostic check U مقابله تشخیصی
marginal check U مقابله مرزی
modulo n check U مقابله به پیمانه
parity checking U مقابله توازن
parity check U مقابله ایستایی
parity check U مقابله توازن
overflow check U مقابله سرریز
sight check U مقابله نظری
selection check U مقابله گزینش
sequence check U مقابله ترتیب
opposability U مقابله پذیری
sequence checking U مقابله ترتیبی
sum check U مقابله جمعی
data check U مقابله داده ها
counter U مقابله کردن
arithmetic check U مقابله حسابی
automatic check U مقابله خودکار
bucking coil U پیچک مقابله
built in check U مقابله توکار
casting out nines U مقابله نه نهی
collating U مقابله کردن
check boxes U جعبههای مقابله
beard U مقابله کردن
beards U مقابله کردن
algebra U جبر و مقابله
cross-examination U پرسش و مقابله
repels U مقابله کردن
repelling U مقابله کردن
countered U مقابله کردن
repelled U مقابله کردن
cross-examinations U پرسش و مقابله
countering U مقابله کردن
acounter U مقابله کردن
repel U مقابله کردن
collates U مقابله کردن
check indicator U نماینده مقابله
collate U مقابله کردن
crossecheck U مقابله مجدد
spot check U مقابله موضعی
spot checks U مقابله موضعی
checks and balance U کنترل و مقابله
retaliation U مقابله به مثل
reciprocity U مقابله به مثل
checklist U سیاهه مقابله
cyclic check U مقابله چرخهای
check list U سیاهه مقابله
check point U نقطه مقابله
collated U مقابله کردن
collating U مقابله وتطبیق کردن
collates U مقابله وتطبیق کردن
syntax checker U مقابله نحوه گری
check U مقابله کردن بررسی
checked U مقابله کردن بررسی
tick off U نشان رسیدگی و مقابله
checks U مقابله کردن بررسی
collated U مقابله وتطبیق کردن
collate U مقابله وتطبیق کردن
reciprocates U مقابله به مثل نمودن
vertical parity check U مقابله توان عمدی
reciprocate U مقابله به مثل نمودن
reciprocated U مقابله به مثل نمودن
odd even check U مقابله فرد و زوج
parity check U مقابله کردن توازن
duplication check U مقابله از راه تکرار
check indicator U مشخص کننده مقابله
dump check U مقابله حین روبرداری
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
counter military U مقابله باعملیات نظامی
longitudinal redundancy check U مقابله افزونگی طولی
checking program U برنامه مقابله کننده
hardware check U مقابله سخت افزاری
Touché! U خوب مقابله کردی! [در بحثی]
i raked all algebra U جبر و مقابله را زیر و روکردم
checkpoint restart U اغازگر مجدد نقطه مقابله
disaster control U روش مقابله با سوانح و بلایا
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
rencounter U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc U Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
aliasing U اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
ethernet U نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking U فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
air signal U علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato U پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
video disk U دیسک بصری دیسک تصویری
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
video cassette U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassettes U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
retaliation U تلافی کردن مقابله کردن به مثل
countered U مقابله کردن تلافی کردن
reluctate U مقابله کردن بی میلی کردن
counter U مقابله کردن تلافی کردن
countering U مقابله کردن تلافی کردن
resist U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com